تعیین اندازه موقعیت


محل جزیرهٔ لندست کمی دورتر از سواحل شمال شرقی استان نیوفاندلند و لابرادور

چرا Battlefield 2042 به اندازه Battlefield 1 موفق نشد؟

در حال حاضر نزدیک به دو سال از انتشار Battlefield 2042 می‌گذرد. بازی‌ای که به عقیده خیلی از افراد بی‌کیفیت‌ترین عنوان تاریخ استودیو دایس (DICE) است. اما اگر کمی به قبل از انتشار این بازی نگاه کنیم، می‌بینیم که همین دایس با بازی Battlefield 1 در دنیای بازی‌های شوتر یک انقلاب به پا کرد. اما Battlefield 1 حدودا ۵ سال قبل از 2042 منتشر شد. معمولا توسعه‌دهنده‌ها و ناشرها از تجربه انتشار یک بازی درس می‌گیرند و اشتباهاتشان را کمتر و بازی را بهتر می‌کنند. پس چرا دایس در طول این پنج سال نه تنها درسی نگرفت بلکه حتی پسرفت هم کرد؟

الان شکست بازی Battlefield 2042 به قدری سنگین است که بازیکنان آن از بازی‌های قدیمی‌تر همین استودیو مثل Battlefield 4، که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، هم کمتر است. حدودا یک سال پس از انتشار این بازی، شایعاتی وجود داشت که EA در نظر دارد بازی را مجانی کند. ولی از همان موقع مشخص بود که همچین اتفاقی نخواهد افتاد چون وقتی شما یک بازی به این گرانی را به تعداد زیادی از مردم می‌فروشید، دیگر نمی‌توانید موقع ناراضی بودنشان آن را مجانی کنید. پس آن همه پول چه می‌‌شود؟ همچین تصمیمی هم استودیو دایس و هم EA را با خاک یکسان می‌کرد، اگر همین الان هم نشده باشد البته.

دلیل نابودی Battlefield 2042 فقط یکی دوتا نیست. چندین و چند اتفاق دست به دست هم دادند تا این بازی هرگز به پتانسیلی که برخی افراد در آن می‌دیدند، نرسد. با ویجیاتو همراه باشید تا با هم ببینیم که چرا Battlefield 2042 هرگز به خوبی Battlefield 1 نشد.

عامل تازگی

یکی از اصلی‌ترین عوامل موفقیت زیاد بتلفیلد 1 جدید بودنش بود. این عامل را در فیلم‌ها، سریال‌ها، کتاب‌ها و خیلی چیزهای دیگر وجود دارد. وقتی که یک تفکر جدیدی خلق می‌شود که هم هیجان‌انگیز است و هم جلوه زیبایی دارد، مخاطب را به خوبی جذب خودش می‌کند. همچین موضوعی در بتلفیلد 1 هم بود.

دایس برای این بازی سنگ تمام گذاشت. سیستم نبرد در این نسخه به شدت تغییر کرد و دیگر طبیعی بودن بتلفیلدها فقط در اسم نبود. بازی دارک بود و در حین بازی کردن دائم صدای انفجار خمپاره‌ها و توپ‌ها گوش را کر می‌کرد. شما مثل یک سرباز واقعی از صدای نزدیک شدن یک هواپیما واقعا احساس وحشت می‌کردید چون می‌دانستید که این هواپیما‌های جنگی چقدر مرگ‌بار هستند. دقیقا مثل یک سرباز در دوران جنگ جهانی اول مجبور بودید که در یک سنگر برای مدت‌ها مخفی شوید تا شاید گلوله‌ای بهتان برخورد نکند. نقشه بازی بزرگ بود، ولی نه به قدری که تعادل قدرت بازی را بهم بزند. انگار که همه چیز مثل یک سیستم اتوماتیک به درستی کار می‌کرد. ولی در بتلفیلد 2042 همه چیز خراب شد.

اما نکته اینجاست. بتلفیلد 2042 هم همچین ویژگی‌هایی را در خودش جای کرده بود. اما دلیل خسته کننده بودنش این است که هر چقدر هم نوآوری‌های بتلفیلد 1 جذاب بودند ما خود آن نوآوری‌ها را دوست داشتیم، نه نتیجه‌ای که داشتند را. درست است که از انتشار اولین بتلفیلد در سال ۲۰۰۲ تا بتلفیلد ۴ در سال ۲۰۱۳ بازی خیلی ثبات داشت و دچار تغییر زیادی نمی‌شد، اما این داستان پس تعیین اندازه موقعیت از سال ۲۰۱۶ و با انشتار بتلفیلد ۱ کاملا تغییر کرد. بازیکن‌ها دیگر تشنه نوآوری‌های دایس و EA شدند. این استودیوها با کپی کردن گیم‌پلی Battlefield 1 برای دو بازی بعدیشان فکر کردند که دارند از یک فرمول طلایی استفاده می‌کنند. اما در حقیقت ما عاشق نوآوری Battlefield 1 بودیم. این اولین اشتباه دایس بود.

قربانی کردن گیم‌پلی به خاطر آمار

یک بازی شوتر تیمی باید چند ویژگی داشته باشد. ویژگی‌هایی که من و شما به عنوان بازیگن و همینطور توسعه‌دهنده‌ها از آن اطلاع دارند. بازی‌های این سبکی همیشه یک مود به نام Deathmatch را داشته‌اند. همیشه. ولی در Battlefield 2042 این مود بازی وجود نداشت. چرا؟ چون از بازی زیادی جلو بودند. دقیقا همین‌قدر خنده‌دار.

با توجه به حرف‌های استودیو دایس، به دلیل اینکه از محدودیت زمانی‌ای که EA برایشان تعیین کرده بود خیلی جلو بودند توانستد بازی را از خیلی جهات دیگر بهتر کنند. این روند به قدری موفقیت‌آمیز بود (یا حداقل خودشان فکر می‌کردند که هست)، که تعیین اندازه موقعیت دیگر هیچ نیاز به وجود یک مود Deathmatch در بازی وجود نداشت.

در بازی‌های بتلفیلد، حداقل از بتلفیلد 1 به بعد، مجبوب‌ترین قسمت‌های بازی Conquest و Operation بود. با پرطرفدار شدن سبک بتل رویال یک قسمت جدید دیگر هم به نام Hazard Zone به بازی اضافه شد که خیلی هم موفق نبود ولی خب دایس دوست داشت که شانسش را در این موج بتل رویال امتحان کند. با حذف کردن یکی دو قسمت جالب از بازی، دایس خیال کرد که کسی دلش برای آن‌ها تنگ نخواهد شد. به هر حال اکثریت، بقیه قسمت‌های بازی را دوست داشتند. ولی با همین کار، یک گلوله دیگر بر پیکر بی‌جان آینده بتلفیلد 2042 زد.

از طرف دیگر در Battlefield 1 تمامی چیزهایی که ما از یک بازی شوتر انتظار داشتیم، وجود داشت. تمامی مودهای بازی در این نسخه از بتلفیلد به نحو احسن اجرا می‌شدند و همیشه هم پر از بازیکن بودند. اینکه چرا به خاطر محبوبیت یک قسمت از بازی، قسمت دیگری را از بازی حذف کرد را واقعا نمی‌دانم. شاید واقعا فکر می‌کردند که به آن نیازی نیست.

زیبایی در عین سادگی

اضافه کردن جزئیات کوچک به یک بازی همیشه برای مخاطب یک امر جذاب بوده. ولی زیاده‌روی در این زمینه بیشتر از هیچ کاری نکردن مخرب است. به طور مثال به بازی DayZ نگاه کنید. این بازی واقعا یک بازی فوق‌العاده است و طرفدارهای ثابت بسیار زیادی دارد، اما خیلی جزئیات دارد. این جزئیات در نگاه اول شاید به نظر جالب برسند ولی در طولانی مدت خسته کننده می‌شود.

داستان Battlefield 2042 هم همین است. دایس در این بازی سعی کرد که تا جایی که می‌تواند به بازی جزئیات اضافه کند. جزئیاتی که مشابه آن را در Battlefield 1 به شکل ماسک گاز می‌دیدیم. خیلی جالب بود و واقعا یک نوآوری بی‌همتا از سمت دایس بود. این مورد در گیم‌پلی بازی به شدت دیده می‌شد ولی به اندازه‌ای نبود که بازی را حول خودش بچرخاند. بازی Battlefield 1 جزئیات ریز و درشت زیادی داشت ولی نه به اندازه‌ای که باعث شوند خود بازی کمتر دیده شود. اما در Battlefield 2042 به قدری حجم این جزئیات را زیاد کردند که بازیکن دیگر یادش می‌رفت که لذت ببرد.

بله درست است، عوض کردن قسمت‌های مختلف اسلحه در دستتان و در حین بازی خیلی جالب است. وجود گردباد به صورت رندوم در بازی هم همینطور. این‌ها همه ویژگی‌های مثبتی برای بازی هستند ولی وقتی همین ویژگی‌های کوچک تبدیل به کل بازی می‌شوند، بازی دیگر برای کسی جذاب نخواهد بود.

تمامی مسائلی که در این قسمت گفته شد تماما نسبی و سلیقه‌ای هستند. شاید شخص یا اشخاصی وجود داشته باشند که از همچین چیزی لذت ببرند. اما توجه کنید که بازی‌های پرطرفدار، مثل مجموعه بتلفیلد، که توسط مخاطبان بسیار زیادی خریداری می‌شوند همیشه طبق میل و سلیقه اکثریت ساخته می‌شوند، نه اقلیت.

توازن یا عدم توازن در بازی

منظور از توازن در اینجا یک لفظ است که در بازی‌ها از آن استفاده می‌شود به نام بالانس (Balance) که به معنا مساوی بودن دو تیم است. یعنی چی؟ یعنی اگر یک تیم تفنگ بهتری دارد، تیم دیگر تعداد بیشتری دارد. اگر یک تیم سرعت بیشتری دارد، تیم دیگر موقعیت تدافعی بهتری دارد. مشابه آن در بازی‌های بتلفیلد هم وجود دارد. به طور مثال در Battlefield V در یکی از بازی‌ها یک تیم به تانک دسترسی داشت ولی تیم دیگر تانک نداشت و به جای آن توپ‌های ضد تانک داشت.

اگر Battlefield 1 را بازی کنید قطعا می‌بینید که به عنوان یک اسنایپر بازی کردن چقدر سخت است. باید یک گوشه‌ای را پیدا کنید که بقیه به سادگی نتوانند شما را بزنند. حتما باید تعیین اندازه موقعیت تعیین اندازه موقعیت حواستان باشد که اطرافتان پر از سربازهای خودی است و کسی از دشمنان دستش بهتان نمی‌رسد. حتی تعدادی وسیله هم خواهید داشت تا به کمک آن‌ها اسنایپرهای حریف را گول بزنید. واقعی، جالب و شدیدا سخت است. همین چند مرحله کاری کرد که بازی کردن به عنوان یک تک‌تیرانداز در Battlefield 1، برخلاف خیلی از بازی‌های شوتر دیگر، صرفا قوی بودن و با یک تیر کشتن نباشد. دایس در این بازی کاری کرد که یکی از قوی‌ترین سربازها در تمامی بازی‌های شوتر نیاز به مهارت داشته باشد، نه فقط یک تفنگ قوی. و بعد Battlefield 2042 منتشر شد.

وقتی که توسعه‌دهنده‌ها در دایس این بازی را می‌ساختند، انگار که اصلا توجهی به سیستم توازن و بالانس آن نداشتند. نقشه بازی بسیار بزرگ‌تر و وسیع‌تر شد که در نتیجه آن میزان فضای بازی که در بازی وجود داشت هم بیشتر شد. محصولی که از جمع کردن تمامی این‌ها برداشت شد این بود که اسنایپرها در یک گوشه‌ای از نقشه قایم می‌شدند که هیچکسی به آن‌ها دید نداشت و از آن جا همه را می‌زدند. افرادی در بازی پیدا شدند که سرعت تعمیر کردن تانک آن‌ها از سرعت آسیب رسیدن به خود تانک بیشتر بود. از این مثال‌ها واقعا زیاد است. هیچ بخشی از بازی توازن و بالانسی ندارد. همچین چیزی در بازی، بازیکن‌ را خسته نمی‌کند، عصبانی می‌کند.

کورسوی امید یا تاریکی مطلق؟

تا به اینجای کار چند مورد از دلایل شکست سنگین Battlefield 2042 را گفتیم ولی یک سوال بدون پاسخ باقی ماند. آیا هنوز امیدی به این بازی هست؟ در جواب باید گفت که هم آره و هم نه. حدودا یک سال پیش یک سری شایعات به وجود آمد که EA به طور کامل Battlefield 2042 را رها کرده و روی یک پروژه دیگر کار می‌کند. اما خود EA به صورت رسمی این شایعات را رد کرد. درست است که EA در حال کار روی یک نسخه بتلفیلد دیگر است اما این به معنا رها شدن 2042 نیست. هنوز هم برای این بازی آپدیت می‌آید و حتی EA تعداد قابل توجی از کارکنان دایس را اخراج و جایگزین کرد.

این اقدام EA به طور واضح نشان می‌دهد که این استودیو هنوز هم به طور کامل تسلیم نشده و برای Battlefield 2042 برنامه دارد. حتی فصل جدید این بازی هم اخیرا منتشر شده و تا حدودی موفقیت‌‌آمیز عمل کرده، البته نسبت به استاندارد‌های خود بازی Battlefield 2042 و نه کل مجموعه بتلفیلد. اما با توجه به این مسئله که EA در حال کار روی یک بتلفیلد جدید است خودش یک سری سوال ایجاد می‌کند که آیا واقعا تغییر بزرگی را در Battlefield 2042 خواهیم دید یا نه؟

هیچ بازی‌ای از همان ابتدا خوب نیست. البته چند مورد استثنا وجود دارد. خب پس اکثر بازی‌ها از همان ابتدا خوب نیستند و صرفا پس از چندین آپدیت، مشکلاتشان برطرف می‌شود. حتی خود Battlefield 1 که یکی از بهترین عناوین تاریخ EA بود هم در اوایل مثل الان خوب نبود. با نوآوری بزرگ، دردسر بزرگ هم می‌آید. دایس برای Battlefield 1 خیلی زحمت کشید و واقعا یک شاهکار منتشر کرد. تمامی طرفداران EA و مجموعه بتلفیلد دوست دارند که هم این بازی درست شود و به مسیر بقیه بتلفیلدها برگردد و هم این استودیو دوباره راهش را به دوران اوجش پیدا کند.

شروعی جدید با فصلی تازه

هم EA و هم استودیو دایس به دنبال شروعی تازه هستند. شهرت EA به خاطر جریانات حول Battlefront 2 تقریبا نابود شد و با وقایع سال اول Battlefield 2042 دیگر چیزی ازش باقی نماند. شاید EA به همچین چیزی نیاز داشت. شاید زیادی به خودش و کارهایش مغرور شده بود و نیاز داشت که حداقل یک بار آتش بگیرد. اما سوال این است که آیا پس از همچین آتش‌سوزی‌ای، خاکستر EA روی زمین باقی می‌ماند و یا از میان این حجم خاکستر مثل یک ققنوس برمی‌خیزد؟

در فصل جدید Battlefield 2042، بازی دچار تغییرات بسیاری شده است. مثل اینکه توسعه‌دهنده‌ها در دایس بالاخره حرف طرفداران ناراضی را شنیدند. در این آپدیت هم نقشه‌های جدید اضافه شده و هم نقشه‌های قدیمی‌تر را بازسازی کردند تا بتوان با اسنایپرهای بازی بهتر مقابله کرد. ماشین‌های نظامی جدیدی هم در بازی اضافه کردند تا یک مقدار تجربه خوب را جایگزین تجربه‌های بد قبلی کنند. سلاح‌های جدید و همینطور یک شخصیت جدید هم در فصل دوم وارد بازی شدند.

تمامی این موارد به اضافه یک سری مورد کوچک دیگر قرار است که کاری کنند تا بازیکن‌ها دیگر احساس نکنند نقشه و محیط بازی بزرگ و خالی است. با شلوغ‌تر شدن بازی دیگر اسنایپرها از یک طرف نقشه، طرف دیگر را نمی‌توانند بزنند. مشکل ماشین‌ها حل شده و بسیاری از باگ‌ها را رفع تعیین اندازه موقعیت کردند.

اشتباه نکنید، این بازی هنوز هم با یک بازی خوب فاصله زیادی دارد. شاید هیچ‌وقت به خوبی Battlefield 1 که ۶ سال پیرتر است هم نشود. اما چیزی که مشخص است این است که EA دارد تلاشش را می‌کند تا این فاجعه را جبران کند. اولین قدم بزرگشان در فصل دوم که تعیین اندازه موقعیت خوب بود، پس شاید واقعا کورسوی امیدی هنوز وجود دارد. باید صبر کنیم و ببینیم که آیا در ادامه EA می‌تواند این بازی را احیا کند یا که نه.

آموزش راه اندازی ساعت و دست بند شیائومی

برای اتصال دست بند های سلامت شیائومی ( Mi Band – Amazfit ) احتیاج به نصب و راه اندازی نرم افزار Mi Fit دارید.

برای این کار ابتدا برای دستگاه های اندرویدی از سرویس گوگل پلی و برای دیواس های iOS از اپ استور اقدام به نصب نرم افزار Mi Fit کرده و سپس برای اولین بار وارد نرم افزار شوید.

برای اولین قدم نیاز به ساختن اکانت Mi Fit در این نرم افزار است

همان طور که در تصویر مشخص است نرم افزار به صورت پیش فرض چهار حالت ساخت اکانت به صورت پیش فرض را در پایین صفحه به شما نمایش داده است که پیشنهاد ما ساختن اکانت با سرویس گوگل برای دیوایس های iOS و غیر از شیائومی و همچنین ساختن اکانت با سرویس Mi Account برای دستگاه های شیائومی است . ( آموزش ساخت می اکانت )

در قدم بعدی نرم افزار از شما می خواهد که منطقه مکانی خود را تعیین کنید.

اما بدلیل تحریم ها ، کشور ما ایران در لیست منطقه های می فیت وجود ندارد و شما باید موقعیت مکانی دستگاه را برای وارد شدن روی UK انتخاب کنید .

و بعد از آن روی گزینه Next کلیک کنید.

بعد از انتخاب موقعیت مکانی صفحه ای نمایش داده خواهد شد که باید دو قسمت مشخص شده را انتخاب کرده و روی گزینه Agree کلیک کنید.

در قسمت بعدی باید مشخصات فردی و شخصی خود را شامل :
اسم کوچک ، جنسیت ، تاریخ تولد ، قد ، وزن و هدف فعالیت ورزشی خود را معین کنید تا سیستم بتواند به نسبت پارامتر های بدنی شما میزان کالری مصرفی شما را به درستی نشان دهد

خاطر نشان میکنیم اطلاعات وارده باید باید به صورت کاملا دقیق وارد شود در غیر این صورت پارامتر های خروجی سیستم با خطا نشان داده خواهد شد.

پ.ن : به دلیل انتخاب کردن موقعیت مکانی UK در مراحل قبلی واحد اندازه گیری قد و وزن به صورت فوت و پوند خواهد بود

در اولین قدم برای تبدیل قد و وزن خود میتوانید از تبدیل کننده های آنلاین استفاده کرده و یا در صورت عدم دسترسی مقداری را به صورت تصادفی انتخاب کرده و بعدا در منوی های نرم افزار ( توضیح داده خواهد شد ) واحد اندازه گیری را روی متریک قرار داده و قد و وزن خود را به صورت درست وارد کنید .

اسکالپینگ در کریپتو چیست؟ / معاملات اسکالپ چگونه کار می‌کند؟

اسکالپینگ بر کسب درآمد از نوسانات جزئی قیمت تمرکز دارد. اسکالپرهای کریپتو از این روش برای به دست آوردن سود سریع از فروش مجدد دارایی‌ها استفاده می‌کنند.

به گزارش تجارت‌نیوز، اگرچه ارزهای دیجیتال به دلیل نوسانات بالای قیمتی شناخته می‌شوند، اما فرصت‌های مختلفی را به معامله‌گران می‌دهند تا سود کسب کنند و دوباره سرمایه‌گذاری کنند. اسکالپینگ یا معاملات اسکالپ یک استراتژی رمزنگاری است که به اسکالپرها کمک می‌کند تا با مشاهده حرکات قیمت، ریسک کنند و از نوسانات مکرر قیمت نهایت استفاده را ببرند. در این گزارش، اسکالپینگ، نحوه کارکرد آن در ارزهای دیجیتال، مزایا و معایب معامله اسکالپ در کریپتو، پیچیده بودن آن و میزان سرمایه مورد نیاز برای انجام آن شرح داده خواهد شد.

معاملات اسکالپ چیست؟

معامله گران کریپتو اسکالپ با انجام معاملات متعدد در یک دوره کوتاه و مورد هدف قرار دادن سودهای کوچک انجام می‌دهند که منجر به بازده قابل توجهی می‌شود که از همان سودهای کوچک حاصل می‌شود. اسکالپرها به دنبال دارایی‌های با حجم بالا و حجم قابل توجهی هستند که به دلیل اخبار، علاقه بیشتری را به دنبال دارد.

استراتژی های اسکالپینگ نیاز به دانش بازار دارد. حتی اگر یک استراتژی معاملاتی کوتاه مدت باشد. برای درک تفاوت بین عرضه و تقاضا، اسکالپرها از اسپرد استفاده می‌کنند که شامل خرید به قیمت پیشنهادی و فروش به قیمت درخواستی است. اگر معامله‌گران آماده پذیرش قیمت‌های بازار باشند، این رویکرد امکان کسب سود را حتی زمانی که سفارش‌ها و فروش‌ها تغییر نمی‌کنند، فراهم می‌کند.

معاملات اسکالپ چگونه کار می‌کند؟

نمودار، سرعت و ثبات عناصر مهمی هستند که اسکالپینگ را ممکن می‌سازند. به عنوان مثال، اسکالپرها از تجزیه و تحلیل تکنیکال و شکاف‌های ارزشی مختلف ناشی از اسپرد پیشنهادات و درخواست‌ها استفاده می‌کنند.

اسکالپینگ

اسکالپرها عموماً با ایجاد اسپرد یا خرید به قیمت پیشنهادی و فروش به قیمت درخواستی عمل می‌کنند، به طوری که ارزش بین دو مرکز ارزش تمایز قائل می‌شود. اسکالپرها کریپتو سعی می‌کنند موقعیت خود را برای مدت کوتاهی حفظ کنند و خطر مرتبط با تاکتیک را کاهش دهند. علاوه بر این، معامله‌گرانی که از تکنیک‌های معاملاتی اسکالپ استفاده می‌کنند باید به سرعت واکنش نشان دهند تا از دقایق – یا حتی ثانیه‌ها – از نوسانات کوتاه‌مدت استفاده کنند. به این ترتیب، اسکالپرها می توانند در طول زمان به طور مداوم از مزایایی بهره‌مند شوند. اما اسکالپرهای کریپتو چگونه کسب درآمد می کنند؟

ابزارهای مختلف معاملاتی اسکالپ که توسط اسکالپرهای کریپتو برای به دست آوردن سود مورد استفاده قرار می‌گیرند، عبارتند از اهرم، معاملات محدوده و اسپرد پیشنهادی، همانطور که در ادامه توضیح داده شده است:

اهرم: اهرم نشان می‌دهد که معامله ‌گران چقدر از سرمایه خود برای افزایش مارجین مشارکت می‌کنند. برخی از اسکالپرها از این روش برای افزایش اندازه پوزیشن معاملاتی خود استفاده می کنند.
معاملات محدوده: معامله گران اسکالپ که در معاملات محدوده شرکت می‌کنند، برای بسته شدن معاملات در محدوده‌های قیمتی از پیش تعیین شده، مراقب هستند. به عنوان مثال، برخی از اسکالپرها از دستور توقف حد (استاپ لیمیت) استفاده می‌کنند که معامله را در ارزش های بازار آتی انجام می‌دهد.
گسترش قیمت پیشنهادی: با به کارگیری این استراتژی، اسکالپرها می‌توانند از اختلاف قیمت قابل توجه بین بالاترین پیشنهاد و کمترین درخواست استفاده کنند.
آربیتراژ: با خرید و فروش یک دارایی در بازارهای مختلف، اسکالپرهای آربیتراژ می‌توانند از تفاوت قیمت بهره‌مند شوند.

چگونگی تنظیم یک استراتژی معاملاتی اسکالپینگ در کریپتو

برای راه اندازی استراتژی معاملاتی اسکالپ کریپتو، مراحل ساده زیر دنبال می‌شود:

جفت‌های معاملاتی انتخاب کنید: با توجه به نوسانات و نقدینگی دارایی‌های کریپتو، جفت معاملاتی را انتخاب کنید که متناسب با مشخصات سرمایه‌گذاری ریسک-بازده شما باشد.
یک پلت فرم معاملاتی انتخاب کنید: هنگام انتخاب یک پلتفرم معاملاتی که جفت معاملاتی انتخابی شما را ارائه می‌دهد، جنبه‌های مختلفی مانند کارمزد معاملات، رابط‌کاربری، خدمات مشتری و غیره را در نظر بگیرید.
ربات های اسکالپر انتخاب کنید: اساس اسکالپینگ سرعت است. بنابراین، کسانی که با استفاده از نرم افزار معامله می‌کنند، دائماً پیشتاز هستند. همچنین، مدیریت دستی یک سبد سرمایه گذاری معمولاً زمان بر و مستعد خطا است.
استراتژی های معاملاتی مختلف را امتحان کنید: قبل از اسکالپینگ، مطمئن شوید که استراتژی خود را با استفاده از تکنیک‌های مختلف معاملاتی، همانطور که در بخش بالا ذکر شد، به خوبی درک کرده اید.

مزایا و معایب معاملات اسکالپ

همه استراتژی های معاملاتی مزایا و معایبی دارند و اسکالپینگ نیز از این قاعده مستثنی نیست. به عنوان مثال، ریسک در اسکالپینگ به دلیل اندازه‌های کوچکتر موقعیت درگیر کم است. علاوه بر این، اسکالپرهای کریپتو سعی نمی‌کنند از حرکات قابل توجه قیمت بهره ببرند. در عوض، آنها برای بهره بردن از حرکات کوچکی که مکررا اتفاق می‌افتد استفاده می‌کنند.

با این حال، از آنجایی که پاداش‌های هر معامله بسیار کم است، اسکالپرها به دنبال بازارهای با لیکوئیدی اضافی هستند تا تعداد معاملات خود را افزایش دهند. به گفته اقتصاددانان، خوش بین بودن در مورد اسکالپینگ ممکن است سودمند نباشد. به عنوان مثال، یک روش آزمایش شده وجود ندارد که موفقیت را در حداقل ۹۰٪ از موقعیت‌های معاملاتی اسکالپ تضمین کند. به طور مشابه، اگر چیزی بیش از حد خوب به نظر می‌رسد که درست باشد، احتمالاً اینطور است – به خصوص در معاملات کریپتو.

علاوه بر این، اسکالپینگ اغلب به مهارت‌های تحلیلی پیشرفته نیاز دارد، اگرچه معامله‌گران لزوماً نیازی به صبور بودن با نوسانات قیمتی ثابت ندارند. علاوه بر این، می‌بایست کارمزدهای معاملاتی را در نظر داشت که بسته به حجم معاملات ممکن است بالا باشد.

معاملات اسکالپ در مقابل معاملات روزانه

برخلاف هولینگ بلندمدت، معاملات روزانه معامله‌گر را تشویق می ‌کند تا روی تغییرات جزئی قیمت تمرکز کند. بنابراین، تجارت روزانه چه تفاوتی با اسکالپینگ دارد؟

یک معامله گر اسکالپینگ دارایی مالی را کمتر از پنج دقیقه نگه می‌دارد و معمولاً می‌تواند معامله را برای ۲ دقیقه حفظ کند. از سوی دیگر، معامله‌گران روزانه معاملات را برای چندین ساعت انجام می‌دهند.

علاوه بر این، اسکالپرهای کریپتو روزانه ۱۰ یا ۱۰۰ معامله را باز می‌کنند تا سودهای قابل توجهی به دست آورند. در مقابل، معامله گران روزانه به تعداد کمی از معاملات روزانه محدود می‌شوند. علاوه بر این، معامله‌گران روزانه به ندرت به تحلیل بنیادی تکیه می‌کنند، در حالی که اسکالپینگ نیازمند دانش تحلیل تکنیکال است.

معاملات اسکالپ نیز با معاملات نوسانی متفاوت است زیرا اسکالپرها معاملات را برای چند ثانیه تا چند دقیقه نگه می‌دارند، در حالی که معامله‌گران نوسانی معمولاً موقعیت خود را برای چند روز تا هفته و حتی ماه حفظ می‌کنند.

علاوه بر این، معاملات نوسانی شامل نظارت معقول و دانش فعلی اخبار و رویدادهای تجاری است، در حالی که اسکالپ نیاز به نظارت مداوم در طول جلسات معاملاتی دارد.

معاملات اسکالپینگ ارزش دارد؟

توسعه توانایی‌ها در تفسیر نمودارها و گسترش درک خود از تاکتیک‌های مختلف معاملات کریپتو، کلید تبدیل شدن به یک اسکالپر ارز دیجیتال است.

به طور کلی، اسکالپینگ می‌تواند تهاجمی و سخت باشد و ممکن است برای افراد آموزش ندیده بسیار خسته کننده باشد. از آنجایی که بازده هر معامله بسیار ناچیز است و سرمایه قابل توجهی برای ایجاد نتایج معنادار مورد نیاز است.

و البته، از آنجایی که استراتژی معاملاتی کریپتو متفاوتی برای هر شخص وجود دارد، باید از تکنیک‌هایی استفاده کرد که به بهترین وجه با سبد ریسک-بازده آن‌ها سازگار است. عدم اعتماد به توانایی‌های خود در هنگام برخورد با دارایی‌های پرخطر ممکن است در دراز مدت بی‌ثمر باشد.

مهم ترین درسی که اسکالپرها باید تعیین اندازه موقعیت بیاموزند مدیریت ریسک احتمالی است. در مقایسه با انتخاب نقاط ورودی و خروجی، انتخاب نحوه مدیریت ریسک می‌تواند تأثیر بسیار مهمتری بر عملکرد مالی سبد سرمایه‌گذاری داشته باشد.

مغز نهنگ ها چگونه از خطرات ناشی از شنا در امان است؟

تحقیقات جدید نشان می‌دهد که رگ‌های خونی خاص در مغز نهنگ‌ها ممکن است آنها تعیین اندازه موقعیت را از خطرات ناشی از شنا محافظت کند.

به گزارش سیناپرس اردبیل، تحقیقات جدید UBC نشان می دهد رگ های خونی ویژه در مغز نهنگ ها ممکن است آنها را از خطرات شنا محافظت کند. تئوری‌های زیادی در مورد استفاده دقیق از این شبکه‌های رگ‌های خونی در مغز و ستون فقرات نهنگ وجود دارد که به «شبکه شگفت‌انگیز» معروف است، اما اکنون جانورشناسان UBC معتقدند که با مدل‌سازی رایانه‌ای این معما را حل کرده‌اند.

پستانداران خشکی مانند اسب هنگام تاختن در خون خود "نبض" را تجربه می کنند، جایی که فشار خون در داخل بدن در هر قدم بالا و پایین می رود. در یک مطالعه جدید، نویسنده اصلی، دکتر مارگو لیلی و تیمش برای اولین بار پیشنهاد کرده اند که همین پدیده در پستانداران دریایی که با حرکات پشتی-شکمی شنا می کنند، رخ می دهد. به عبارت دیگر دانشمندان متوجه شده اند که چرا نهنگ ها به این دلیل از آسیب طولانی مدت به مغز جلوگیری می کنند.

دانشمندان با مدلسازی خود دریافتند: رتیا میرابیلیا پتانسیل محافظت از مغز را در برابر ۹۷ درصد پالس‌های فشار دارد. این دسته از عروق بین آئورت که خون را از قلب پمپاژ می کند و شبکه عروقی که خون را به مغز می‌رسانند قرار دارد.

هنگامی که یکی از این پالس‌های خون تحت فشار از میان این شبکه‌های لایه‌ای رگ‌ها عبور می‌کند، فشار را در سطح وسیع خود می‌گیرند و آن را با کمک مایع مغزی نخاعی پخش می‌کنند. بنابراین زمانی که خون به مغز سیستم، ضربه بسیار کمتری به خود می‌گیرد. ممکن است آنها تنها پستاندارانی نباشند که این کار را انجام می دهند.

در تمام پستانداران، فشار خون متوسط در شریان ها یا خونی که از قلب خارج می شود، بیشتر از وریدها است. دکتر لیلی، یکی از همکاران بازنشسته در بخش جانورشناسی UBC، می‌گوید: «این تفاوت فشار جریان خون را در بدن، از جمله از طریق مغز، هدایت می‌کند. با این حال، حرکت می تواند به زور خون را حرکت دهد و باعث افزایش فشار یا نبض به مغز شود. اختلاف فشار بین خون ورودی و خروجی از مغز برای این نبض ها می تواند باعث آسیب شود».

دکتر شادویک می گوید که این مدل به طور بالقوه می تواند برای پرسیدن سوالاتی در مورد حیوانات دیگر و آنچه که با نبض فشار خون آنها هنگام حرکت اتفاق می افتد، از جمله انسان، مورد استفاده قرار گیرد.

در حالی که محققان می‌گویند : این فرضیه هنوز باید مستقیماً با اندازه‌گیری فشار خون و جریان در مغز شناگر آزمایش شود، این امر در حال حاضر از نظر اخلاقی و فنی امکان‌پذیر نیست، زیرا مستلزم قرار دادن یک کاوشگر در یک نهنگ زنده است.

نهنگ ها بزرگترین حیوانات روی کره زمین هستند، احتمالاً تا به حال، و درک اینکه چگونه آنها قادر به زنده ماندن، زندگی و انجام کارهایی هستند که انجام می دهند، بخش شگفت انگیزی از زیست شناسی اساسی است.

دکتر وین ووگل، یکی از نویسندگان، استاد بخش علوم سلولی و فیزیولوژیکی UBC می‌گوید:« درک اینکه چگونه قفسه سینه به فشار آب در عمق واکنش نشان می‌دهد و چگونه ریه‌ها بر فشار عروقی تأثیر می‌گذارند، گام بعدی مهم خواهد بود. البته اندازه گیری مستقیم فشار خون و جریان خون در مغز بسیار ارزشمند است، اما از نظر فنی در حال حاضر امکان پذیر نیست».

چگونه یک ماهواره جزیره‌ای کوچک را کشف کرد و باعث شد کانادا بزرگتر شود

با دقت به نقشهٔ اقیانوس اطلس شمالی خیره شوید، به کمی دورتر از ساحل شرقی استان نیوفاندلند و لابرادور در کانادا … البته چیزی نمی‌بینید. جزیرهٔ غیر مسکونی که باید آنجا باشد کوچکتر از چیزی .

در دیجیاتو ثبت‌نام کنید

جهت بهره‌مندی و دسترسی به امکانات ویژه و بخش‌های مختلف در دیجیاتو عضو ویژه دیجیاتو شوید.

تازه‌های تکنولوژی
ویدئوی مرتبط

آدم فضایی‌

با دقت به نقشه اقیانوس اطلس شمالی خیره شوید، به کمی دورتر از ساحل شرقی استان نیوفاندلند و لابرادور در کانادا … البته چیزی نمی‌بینید. جزیره غیر مسکونی که باید آنجا باشد کوچکتر از چیزی است که حتی نقشه گوگل بتواند آن را نشان دهد.

اما حدودا ۵۰ سال قبل، اولین ماهواره مشاهده زمین ناسا، پروژه‌ای مشترک با سازمان نقشه‌برداری آمریکا، ردپای طیفی این جزیره را از ارتفاع بیش از ۸۰۰ کیلومتری شناسایی کرد. این کشف مساحت قلمروهای کانادا را ۶۸ کیلومتر مربع افزایش داد — مقداری ناچیز که به تعیین اندازه موقعیت هر حال پرچم‌دار دستاوردهای هیجان‌انگیز برنامه‌ای بود که امروز به نام لندست (Landsat) شناخته می‌شود.

در سال ۱۹۷۹ این بیرون‌زدگی به افتخار چشم انقلابی درون آسمان که آن را کشف کرده بود، به طور رسمی جزیره لندست نام گرفت.

تری سول (Terry Sohl)، پژوهشگر مرکز مشاهده و علوم منابع زمین در سازمان زمین‌شناسی آمریکا، دربارهٔ این برنامه می‌گوید «این ماهواره رشتهٔ نقشه‌نگاری را به کل دگرگون کرد.»

ناسا بیشتر به خاطر نگاه به ستارگان معروف است، اما ماهواره‌های این آژانس فضایی نیم قرن است که به زمین نیز خیره بوده‌اند.

ماهواره تکنولوژی منابع زمین، که از عکس‌های پروازهای جمینای و مرکوری به زمین الهام گرفته شده بود، در تاریخ ۲۳ جولای ۱۹۷۲ (۱ مرداد ۱۳۵۱) به مدار زمین پرتاب شد. چند سال بعد، این ماهواره به لندست ۱ معروف شد. برنامهٔ لندست، که هنوز توسط ناسا و سازمان زمین‌شناسی آمریکا مدیریت می‌شود، به طولانی‌ترین ماموریت مشاهده زمین در تاریخ تبدیل شده است.

سول می‌گوید «اگر به اواسط دهه ۶۰ فکر کنید، مسابقه فضایی در جریان بود و عامهٔ مردم آمریکا شیفتهٔ اتفاقات در جریان بودند و این یک ایده منحصر به فرد بود که از این تکنولوژی نه تنها برای کاربردهای فضایی، بلکه برای چرخاندن دوربین‌ها و مشاهده رویدادهای سطح زمین استفاده شود. مردم واقعا نمی‌دانستند انتظار چه چیزی را داشته باشند.»

محل جزیرهٔ لندست کمی دورتر از سواحل شمال شرقی استان نیوفاندلند و لابرادور

از سال ۱۹۷۲، ماهواره‌های لندست زیادی ساکن آسمان شده‌اند (هرچند یکی از آن‌ها — لندست ۶ — به مدار زمین نرسید). امروز سه تا از این ماهواره‌ها در مدارهایی قطبی دور زمین می‌گردند، به پهنه‌هایی با عرض ۱۸۵ کیلومتر می نگرند و اندازه‌گیری‌هایی با دقت بسیار بالا انجام می‌دهند. هر ۱۶ روز، یک نقطهٔ ثابت توسط یک ماهواره دیده می‌شود. پس در طول پنج دهه مشاهدهٔ زمین، لندست جزیی‌ترین پیشینهٔ تغییرات سطح زمین را ثبت کرده است.

جیمز آیرونز (James Irons)، که برای چند دهه سرپرست برنامهٔ لندست بوده است، می‌گوید «این یک تعیین اندازه موقعیت برنامهٔ کشف بزرگ بود. در زمان پرتاب لندست ۱، تمام سطح زمین به خوبی نقشه‌برداری نشده بود — داده‌ها کاملا اندک بودند.»

و این صحنه را برای الیزابت فلمینگ (Elizabeth Fleming)، نقشه‌نگار و خلبان آماده کرد تا از داده‌های لندست برای ایجاد یک نقطه عطف نامتعارف در تاریخ استفاده کند.

پیکسلی که کانادا را گسترش داد

در سال ۱۹۷۳، سازمان نقشه‌برداری ساحلی کانادا تصمیم گرفت تا از داده‌های لندست برای نقشه نگاری بهتر سواحل شمالی خود استفاده کند که به طور کامل نقشه‌برداری نشده بودند. فلمینگ در حال بررسی داده‌های ماهواره، یک ردپای گویا در طیف نوری منعکس شده از سطح زمین مشاهده کرد. او به این نتیجه رسید که این ردپای یک جزیره است، نه یک کوه یخ.

این جزیرهٔ مرجانی، با ۲۵ متر عرض و ۴۵ متر طول، برخلاف آب دریای کنار خود که نور فروسرخ را جذب می‌کرد، آن را بازتاب می‌داد. جزیره کوچکتر از آن بود که تفکیک شود، اما به طور قابل توجهی بازتاب میانگین پیکسلی را که اشغال کرده بود، تغییر می‌داد.

سول توضیح می‌دهد «در این یک پیکسل ترکیبی از آب و زمین وجود دارد. پس در آن تضادی شدید با محیط اطراف می‌بینید.»

در سال ۱۹۷۶، تیمی از سازمان آب‌نگاری کانادا در آسمان لابرادور شمالی به پرواز در آمد تا وجود جزیره را تایید و موقعیت آن را روی نقشه مشخص کند؛ گذشته از هر چیز، این جزیره تنها در یک پیکسل داده‌های ماهواره‌ای مشاهده شده بود.

حدود ۲۰ کیلومتر دورتر از ساحل، در ناحیه‌ای معروف به «لبه»، یک تودهٔ سنگی متروکه از آب‌های کف‌دار بیرون زده بود — ترکیبی زمخت از صخره‌های مرجانی، آب‌تل‌ها و سنگ‌های کف تعیین اندازه موقعیت دریا که دریانوردان از آن فراری هستند. صحت کشف فلمینگ ثابت شده بود: جزیره وجود داشت.

زمانی که فرانک هال (Frank Hall) آب‌نگار از هلیکوپتر پایین آمد تا روی جزیرهٔ پوشیده از یخ پا بگذارد، با فاصله‌ای بسیار اندک از ضربهٔ مرگبار یک خرس قطبی که در آنجا پنهان شده بود فرار کرد.تعیین اندازه موقعیت

تصویر جزیرهٔ لندست از هلیکوپتر گارد ساحلی کانادا در سال ۱۹۹۷. (DAVID GRAY)

میراث لندست

جدیدترین اعضای ناوگان لندست — لندست ۹ در سپتامبر ۲۰۲۱ به فضا پرتاب شد — تنها نسخه‌هایی پیشرفته‌تر از لندست ۱ هستند. آن‌ها سیارهٔ ما را در طول موج‌های بیشتری از نور مطالعه می‌کنند، چشمان تیزتری دارند و به تصویربرداری گرمایی مجهز هستند.

این سیاره‌ها از موقعیت خود در مدار زمین عقب‌نشینی خطوط ساحلی را اندازه می‌گیرند، جزایر گرمایی شهری را تعیین می‌کنند، شاهد تب طلای آمازون هستند و حتی میزان آب مصرفی را در مزارع آمریکا دنبال می‌کنند.

سول می‌گوید «کاربردهای سنجش از دور، چه در مزارع و چه در کمک به مردم در خاموش کردن آتش‌ها در غرب آمریکا — مشارکت در این فعالیت‌ها هیجان‌انگیز است.»

امروزه صدها ماهوارهٔ مشاهدهٔ زمین، چه دولتی چه تجاری، در کنار لندست فعال هستند. این منظومه مشاهداتی حیاتی را انجام می‌دهد که در تصمیم‌گیری‌های مرتبط با مدیریت منابع بیش از پیش محدود زمین به ما کمک می‌کنند.

آیرونز می‌گوید «ما در تمام مشاهدات زمین آثار افزایش جمعیت را می‌بینیم.» وقتی لندست ۱ پرتاب شد، کمتر از چهار میلیارد نفر روی سیارهٔ زمین می‌زیستند، عددی که از آن زمان دو برابر شده است.

هشت ماهواره از نه ماهوارهٔ برنامهٔ لندست با موفقیت در مدار زمین به تصویربرداری مشغول شدند. این برنامه، پرچم‌دار برنامه‌های کنترل از دور فضایی و قدیمی‌ترین آن‌ها به حساب می‌آید.

آیرونز می‌گوید «برای منابع زمین سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود که ما را در این شرایط پایدار نگه دارند. اما من سعی دارم خوش‌بین باشم، و امیدوارم که با در اختیار داشتن اطلاعات دقیق مردم موقعیت بهتری برای تصمیمات خردمندانه داشته باشند.»



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.