روش تحلیل محتوا (Content analysis) چیست؟
تحلیل محتوا یکی از روشهای مهم پژوهش است که در سالهای اخیر بیش تر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
فرد ان کرلینجر (Fred N. Kerlinger) تعریف جامعی از این روش ارائه میدهد:
"تحلیل محتوا روش مطالعه و تجزیه و تحلیل ارتباطها به شیوه نظام دار، عینی و کمی برای اندازهگیری متغیرهاست."
وی در بیان ویژگیهای تحلیل محتوا میافزاید:
"در گذشته برای اندازهگیری متغیرها، از این روش کم تر استفاده شده است. اما کاربرد جدید و فزاینده آن در پژوهش رفتار به اندازه گیری متغیرهایی معطوف بوده است که بدون این روش، اندازه گیری آن ها امکان پذیر نبوده است. در این روش به جای مشاهده مستقیم رفتار افراد یا درخواست از آنان برای پاسخ دادن به مقیاسها یا مصاحبه با آنان، پژوهشگر ارتباطهایی را که افراد ایجاد کردهاند؛ انتخاب و سئوالهایش را در آنها جستجو میکند."
تعریف "برنارد برلسون" (Bernard Berelson) نیز از تحلیل محتوا، تعریف جامعی است زیرا هنوز با گذشت بیش از چهل سال، پژوهشگران از آن استفاده میکنند. برلسون مینویسد: تجزیه و تحلیل محتوا، یک شیوه تحقیقی است که برای تشریح عینی، منظم و کمی محتوای آشکار پیامهای ارتباطی بکار میرود.
در تعریف فوق، مفاهیم "کمی و کیفی" ، "عینی و ذهنی" و "آشکار و نهان" جای بحث بسیار دارد. گرچه تحلیل محتوا اصولا بر مبنای دادههای کمی است، ولی میتوان متغیرهای کیفی را به متغیرهای کمی تبدیل کرد.تحلیل کمّی چیست
در تحلیل محتوا، پژوهشگر پیامهای تولید شده را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و به دنبال یافتن پاسخی برای پرسشهای تحقیق خود است. روش تحلیل محتوا برای دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی فرصتهای گوناگونی را جهت استفاده منظم از فرا گیرترین شکل مدارک مربوط به امور انسانی- یعنی محتوای ارتباطات- فراهم میآورد.
دامنه وسیع این فرصتها هنگامی که تنوع مواردی را که روش تحلیل محتوا در آن مفید واقع شده است مرور میکنیم؛ آشکارتر خواهد شد.
مراحل تحلیل محتوا
مراحل تحلیل کمّی چیست روش تحلیل محتوا به این ترتیب است:
1- مشخص کردن هدف: هدف یک پژوهش علمی دستیابی به پاسخ چند سئوال فرضیه است.
2- طرح سئوالات و فرضیهها
3- انتخاب واحد تحقیق: در واقع این سئوالها و فرضیههای تحقیق است که نوع متغیر و واحد تحقیق را مشخص میکند.
4- ساختن زیرمقولهها: در این مرحله پژوهشگر با توجه به فرضیهها، سئوالها و صورت مسئله تحقیق، متغیرهایی را میسازد که با مبنا قرار گرفتن برای کد گذاری مطالب مورد نظر، محقق را در جهت پاسخگویی به سئوالها و فرضیهها کمک کند. این کار در واقع همان تهیه دستورالعمل کد گذاری به شمار میرود.
5- ارائه تعاریف نظری- علمی: در این مرحله باید محقق بتواند تعریف نظری جامع و مانعی برای متغیرها ارائه دهد که درعمل امکان کد گذاری مطالب به راحتی امکان پذیر باشد.
6- مشخص کردن جامعه آماری : این کار برمبنای سئوالها و فرضیههای تحقیق مشخص میشوند.
7- نمونه گیری: نمونه گیری در تحلیل محتوا با نمونه گیری در روش پیمایشی تفاوت چندانی ندارد و در واقع دغدغه اصلی پژوهشگر این است که نمونهها به طریقی انتخاب شوند که بتوانند آن کل مورد نظر را، نمایندگی کنند . برای نمونه گیری با توجه به فرضیهها و سئوالهای تحقیق و در دسترس بودن نمونهها میتوان یک هفته یا یک ماه و یا یک سال آماری ساخت.
8- کد گذاری و جمعآوری دادهها: در این مرحله، محقق با توجه به واحد تحقیق، نمونههای انتخاب شده را براساس دستورالعمل تهیه شده، تحلیل و کد گذاری کرده و سپس کدهای مربوطه را در برگه مخصوص کد گذاری ثبت میکند.
9- روایی و پایایی: در مرحله بعد از کد گذاری، برای آن که اصل عینیت روش تحلیل به کار گرفته محک زده شود، ضریب قابلیت اعتماد (پایایی) محاسبه میشود. (با استفاده از فرمول اسکات و کد گذاری مجدد حداقل 10 درصد پیامها)
10- آزمونهای آماری: در این مرحله پژوهشگر، دادههای به دست آمده موجود در برگه کد گذاری را وارد کامپیوتری با نرمافزار spss میکند تا از طریق آزمونهای آماری- که بیشتر آزمون کای اسکوئر مورد نظر است- به جدول های توزیع فراوانی دست یافته و بعد به مرحله آخر یعنی تجزیه و تحلیل دادهها برسد. در این مرحله است که پژوهشگر برای سئوالها و فرضیههای تحقیق پاسخ مناسب دریافت میکند. و برهمین مبنا نیز تحقیق میتواند پیشنهادهایی برای انجام پژوهشهای جدید ارائه دهد.
نمودار هیستوگرام چیست
نمودارهای مستطیلی همیشه یکی از بهترینها در انواع نمودارها هستند مثل نمودار هیستوگرام (histogram) که به دیتا و اطلاعات و اعداد و ارقام، شکل میدهد. نمودارهایی که هم خیلی ساده رسم میشوند و هم کسب اطلاعات از آنها نیز بسیار ساده است.
اگر به دنبال پاسخ تحلیل کمّی چیست پرسش نمودار هیستوگرام چیست هستید و لازم است تا اطلاعات کاملی درباره این نوع نمودار کسب کنید، در این مقاله با ما همراه باشید. زیرا قرار است رسم نمودار هیستوگرام را توضیح دهیم.
کاربرد نمودار هیستوگرام (histogram) چیست؟
نمودارها در دنیای امروز یکی از راحتترین روشهای توصیف داده و اطلاعات محسوب میشوند.
جمع وسیعی از اعداد و ارقام که در کنار هم هیچ معنی خاصی برای مخاطب نداشته و فهمیدن آنها نیز بسیار سخت است، با استفاده از نمودارهایی مانند هیستوگرام به راحتی قابل درک میشوند و هر کاربری حتی کسی که هیچ تجربهای در کار کردن با نمودارها را ندارد نیز میتواند اطلاعات لازم را از آنها به دست آورد.
کاربرد این نمودارها بسیار بسیار زیاد است، به عنوان مثال از نمودار هیستوگرام در بسیاری از داشبوردهای مدیریتی که امروزه در دنیا وجود دارد، استفاده میکنند.
حتما میدانید که در علم ریاضی و آمار نمودارهای بسیار زیادی وجود دارند که میتوان از آنها برای توصیف دادهها استفاده کرد. این نمودارها همچنین در صنایع مختلف نیز کاربرد داشته و تعریف کننده موارد خاصی برای کاربران آنها هستند. برای مثال میتوان به کاربرد وسیع نمودار هیستوگرام در عکاسی اشاره کرد که تبدیل به یک ابزار برای تقویت شرایط نورپردازی و کیفیت عکاسی شده است.
اینستاگرام نورا رو دنبال کنید تا کلی از این مطالب ببینید
Histogram یا هیستوگرام چیست؟
نمودار هیستوگرام، مجموعهای از ستونهای در کنار هم است که ارتفاع هر ستون با سایرین تفاوت بوده و این ارتفاع در هر ستون بیانگر میزان فراوانی دسته آن ستون است. نمودارهای ستونی را میتوان پرکاربردترین و پر استفادهترین انواع نمودارها در علم ریاضی و آمار دانست. در صنایع مختلف هم از این نمودارها برای تعریف و دسته بندی دادهها استفاده میشود.
histogram در واقع تحلیل کمّی چیست یک نمودار ستونی است؛ در این نمودار هر محور بیانگر اطلاعاتی از دادهها است. برای مثال در یک دسته بندی از دادههای آماری، هر ستون را میتوان به عنوان یک دسته از این دادهها در نظر گرفت. ارتفاع هر ستون نیز بیانگر میزان فراوانی هر دسته در دادههای موجود است.
با آشنایی با تعریف نمودار هیستوگرام، حالا میتوانید بسیاری از دادهها را به شکل این نمودار ترسیم کرده و از آن برای درک آنها استفاده کنید. این نوع نمودار را میتوان به سادگی برای انبوهی از دادههای موجود ترسیم کرد و از آن برای تشریح شرایط دادهها نسبت به یکدیگر استفاده نمود.
نحوه رسم نمودار هیستوگرام (histogram)
حال که با پاسخ پرسش نمودار هیستوگرام چیست آشنا شده و تعریف این تحلیل کمّی چیست نوع نمودار را میدانید، لازم است تا نحوه رسم آن را نیز با شما در میان بگذاریم.
مانند سایر انواع نمودارهای مستطیلی، نمودار هیستوگرام نیز از دو محور تشکیل شده است. محور افقی که نشان دهنده دسته بندی دادههای کمی است و محور عمومی که نشان دهنده فراوانی یا درصد فراوانی هر دسته به صورت ستونی است.
در این نمودار عرض مستطیلها اندازه هر دسته بندی را مشخص مینماید. در دسته بندیهای با دامنه یکسان، همه مستطیلها با یک عرض تحلیل کمّی چیست ترسیم میشوند. اما ارتفاع آنها میتواند حاوی اطلاعات کاربردی درباره دادههای موجود باشد.
برای ترسیم نمودار هیستوگرام میتوان از ابزارها و نرم افزارهای مختلفی استفاده کرد. دو نرم افزار رایج و اصلی به کار گرفته شده برای ترسیم این نوع نمودار نرم افزار مایکروسافت آفیس اکسل و نرم افزار آماری SPSS هستند. نحوه ترسیم این نمودار در این نرم افزارها نیز بسیار ساده است.
مثال برای ترسیم نمودار هیستوگرام
اما برای درک هر چه بهتر پرسش نمودار هیستوگرام چیست؟ لازم دانستیم تا شما را با یک مثال ساده برای تعریف این نمودار همراه کنیم. در این مثال توجه شما را به زنجیرهای از اعداد کمی جلب میکنیم.
1 – 1 – 2 – 4 – 4 – 5 – 6 – 7 – 8 – 8 – 8 – 9 – 10 – 12 – 14 – 14
این زنجیره اعداد را در 5 دسته از 1 تا 3، از 4 تا 6، از 7 تا 9، از 10 تا 12 و از 13 تا 15 تقسیم میکنیم. به این ترتیب به راحتی میتوان اطلاعات زیر را از این زنجیره اعداد استخراج کرد:
MSA چیست؟
برای تحلیل سیستم های اندازه گیری در حوزه کنترل کیفیت ابزارهای متنوعی استفاده می شوند که یکی از آن ها MSA است.
با استفاده از شناخت کامل MSA شرکت ها و کارخانه ها می توانند به درصد بالایی از جذب رضایت مشتری و جلوگیری از پراکندگی آن ها دست پیدا کنند.
اگر شما هم علاقه دارید با هدف، کاربرد و دیگر جزئیات تجزیه و تحلیل سیستم های اندازه گیری آشنا شوید تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.
MSA 1# چیست؟
در حوزه کنترل کیفیت لازم است تا تمامی ابزار سنجش و اندازه گیری مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند تا
از صحت انجام فرآیندهای ارزیابی اطمینان حاصل شده و روند کیفیت محصولات به درستی صورت گیرد.
MSA روشی برای تحلیل سیستم های اندازه گیری است که
در سال های گذشته در بخش کنترل و کیفیت کاربرد فراوانی داشته است.
MSA مخفف Measurement System Analysis یکی از حوزه هایی است که
مهندسان صنایع می توانند در آن فعالیت داشته باشند و به عنوان بازار کار برای این رشته به حساب می آید.
MSA روشی تجربی و مبتنی بر ریاضیات است که
میزان پراکندگی فرآیند اندازه گیری از پراکندگی کل را مشخص می کند.
هدف اصلی از مطرح کردن پرسش MSA چیست رسیدن به جوابی است که
بتوان با استفاده از آن از ارسال محصول معیوب به مشتری جلوگیری کرد که
این عمل در کاهش نارضایتی و افزایش اعتبار در مشتریان تأثیر به سزایی دارد.
هدف از استفاده از این روش رسیدن به این اطمینان است که
سیستم و ابزارهای اندازه گیری کارا بوده و
می توانند در جهت کاهش پراکندگی های اندازه گیری مورد استفاده قرار بگیرند.
MSA چیست یکی از سوالات پر کاربرد در زمینه ابزارهای اندازه گیری است که
افرادی که با آن درگیر می شوند لازم است تا قبل از استفاده از این روش با کاربردها و محدوده کارایی آن آشنا شوند.
2# کاربرد MSA چیست؟
در کنار کاربرد اصلی این روش در تحلیل و ارزیابی سیستم های اندازه گیری، کاربردهای دیگری را برای این روش در نظر گرفته اند که عبارتند از:
- ایجاد معیاری برای قبول ابزارهای جدید اندازه گیری
- به دست آوردن پراکندگی قطعات به کار رفته در یک محصول یا فرآیند
- ایجاد شرایط مناسب برای مقایسه سیستم های اندازه گیری محصول قبل و بعد از عملیات تعمیر
- ایجاد بستری برای مقایسه ابزارهای اندازه گیری مختلف
- استفاده به منظور افزایش دانش درباره سیستم ها و ابزارهای اندازه گیری
- تشخیص رابطه بین متغیرهای ورودی و خروجی در یک فرآیند
- استفاده در کنترل فرآیندها
- در مواقعی که ابزارهای اندازه گیری در شرایط محیطی متغیر هستند
- از ابزارهای اندازه گیری توسط چند اپراتور استفاده می شود
- ابزارهای اندازه گیری در محل واقعی استفاده شوند
- ابزارهای اندازه گیری وظیفه اندازه گیری قطعات تولیدی را بر عهده داشته باشند
- ایجاد مبنا برای زمان های کالیبراسیون ابزارهای اندازه گیری
نتایج حاصل از MSA مشخص می کند که سیستم اندازه گیری قابل قبول، حاشیه ای یا غیر قابل قبول است.
تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟
علی مومنی عضو تحریریه
زمان مطالعه : 8 دقیقه
برای بوکمارک این نوشته وارد شوید
در این مطلب میخوانید
فعالیت در بازارهای سرمایهای بدون تحلیل فنی و علمی بازار، نتیجهبخش نیست و باعث از دست رفتن سرمایه میشود. بازیگران حاضر در بازارهای مالی مانند بورس و ارزهای دیجیتال، عمدتا ارزش داراییهای این بازارها را با استفاده از دو نوع تحلیل کمّی چیست تحلیل میسنجند: تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) و تحلیل تکنیکال (Technical Analysis). در این مطلب قصد داریم به توضیح تحلیل بنیادی بپردازیم، مزایا و معایب آن را بگوییم و تفاوتهای بهکارگیری این نوع تحلیل در بازار سهام و ارزهای دیجیتال را شرح دهیم.
تحلیل بنیادی چیست ؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
طبیعی است اگر تشخیص داده شود ارزش فعلی دارایی (سهام، رمزارز و…) کمتر از ارزش واقعی ذاتی آن است؛ ظرفیت رشد قیمت وجود دارد و خرید آن اقدامی منطقی و سودده است؛ ولی اگر بیش از ارزش واقعی ارزشگذاری شده باشد یعنی گران است و در آینده کاهش قیمت را تجربه خواهد کرد پس خرید آن درست نیست. این نوع تحلیل به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا با جمعآوری اطلاعات درست، تصمیمهای درست بگیرند.
برای مثال اگر ارزش واقعی یک سهم هزار تومان باشد و در زمان حاضر هزار و ۲۰۰ تومان قیمتگذاری شود، نگه داشتن آن منطقی نیست چون در آینده ارزان و به ارزش واقعیاش نزدیک میشود. در صورتی که ارزش فعلی همان سهم ۸۰۰ تومان باشد سرمایهگذاری روی آن درست و اقتصادی است.
در این تحلیل هر چیزی که روی ارزش دارایی تاثیرگذار باشد بررسی میشود؛ از فاکتورهای کلان اقتصادی مثل وضعیت کل اقتصاد کشور و صنعت گرفته تا مسائل خرد اقتصادی مانند کارآمدی مدیریت بنگاه اقتصادی عرضهکننده.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال قرار دارد که در آن دادههای تاریخی یک بازار و فراز و فرودهایی که ارزش و حجم دارایی در طول زمان طی کردهاند مورد توجه قرار میگیرد.
عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی به طور کلی ۲ دسته از عوامل بررسی میشوند: عوامل کمی و عوامل کیفی. هر دو این گروهها در جای خود برای تحلیل ارزش داراییها اهمیت دارند و به کار گرفته میشوند.
عوامل کمی (Quantitative Factors):
همانطور که از نام این دسته مشخص است عواملی که بتوان آنها را بهصورت کمی (عددی) نشان داد شامل این دسته میشوند. در میان عوامل کمی، سه مورد زیر بیش از بقیه اهمیت دارند.
۱. ترازنامه: ترازنامه یکی از انوع صورتهای مالی شرکت است که در آن داراییها، بدهیها و سرمایه شرکت در یک زمان خاص مشخص شده است.
۲. صورت سود و زیان: صورت سود و زیان نیز یکی دیگر از صورتهای مالی است که با محاسبه اختلاف هزینهها و درآمدهای شرکت، سود یا زیان یک مجموعه طی یک دوره مالی را نشان میدهد. تفاوت ترازنامه و صورت سود و زیان در این است که ترازنامه در هر زمان قابل دسترسی است اما صورت سود و زیان فقط در یک دوره مالی سالانه یا فصلی تنظیم میشود.
۳. صورت جریان وجوه نقد: این صورت مالی جریان وجوه نقد شرکت در فعالیتهای عملیاتی (OCF)، مالی (CFF) و سرمایهگذاری (CFI) را بازتاب میدهد.
۴. سهم شرکت از بازار، شاخصهای اقتصادی مانند تورم، نرخ رشد کل تولید ناخالص داخلی و رشد حوزهای که شرکت در آن فعالیت میکند از دیگر مواردی است که در تحلیل بنیادی نقش دارند.
عوامل کیفی (Qualitative Factors):
این عوامل کمتر از دسته اول، محسوس و قابل اندازهگیری است. سه مورد زیر از مهمترین عوامل کیفی مورد بررسی تحلیلگران بنیادی است.
۱. مدل کسبوکار: برنامه یک بنگاه برای کسب سود، محصولاتی که عرضه میکند، بازار هدف و هزینههای پیشبینی نشده، اجزای تشکیلدهنده مدل کسبوکار شرکت است.
۲. مزیتهای رقابتی: شرکتهای موفق، شرکتهایی هستند که نسبت به بقیه بازار دارای مزیت رقابتی باشند و بتوانند این مزیت رقابتی را در بلند مدت حفظ کنند.
۳. مدیریت: کیفیت مدیران ارشد اجرایی شرکتی که تحلیل میشود قطعا در ارزش آینده آن شرکت تاثیرگذار است. این مساله را نمیتوان به صورت کمی نشان داد اما سابقه عملیاتی مدیران و عملکردشان در گذشته آینده را تا حدی قابل پیشبینی میکند.
تاریخچه تحلیل بنیادی
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی اگر چه ابزاری لازم و کارآمد در تحلیل داراییهای سرمایهای است اما با این وجود بینقص عمل نمیکند. در اینجا به چند مورد از مزایا و معایب این نوع تحلیل اشاره میکنیم.
مزایا:
- شناسایی فضای بازار و صنعت: بزرگترین و بهترین ویژگی تحلیل بنیادی این است که به افراد کمک میکند پیچیدگیهای بازار و عوامل تغییر قیمت داراییها را تشخیص دهند و از این طریق تصمیم بگیرند خرید یک دارایی کار درستی و سوددهی است یا خیر.
- تصمیمگیری درست به هنگام آشفتگی بازار: مواقعی که بازار یک دارایی نوسانهای شدید و متعدد را تجربه میکند، بازیگران دچار آشتفگی میشود. اینگونه نوسانها باعث میشود معاملهگران رفتارهای احساسی انجام دهند. برای مثال اگر در مدت کوتاهی ارزش یک دارایی افزایشی چشمگیر داشته باشد بازیگری که به تحلیلهای بنیادی توجه دارد برای خرید آن دارایی عجله نمیکند بلکه با استفاده از این نوع تحلیل ارزش ذاتی (واقعی) دارایی را میسنجد و تصمیمات خود را با توجه به این ارزش تنظیم میکند. سرمایهگذارانی که به دنبال حضور بلند مدت در بازار هستند با تحلیل بنیادی به سالهای آینده خوشبینتر خواهند بود.
معایب:
- نبودن تضمین: طبیعی است که در هر بازاری اطلاعات بازیگران مطلقا کامل نیست و همیشه یا اطلاعاتی وجود دارند که قابل دسترسی نیستند و یا اینکه در آینده اتفاقات غیرقابل پیشبینی تعادل بازار را مختل میکند. بزرگترین ایراد تحلیل بنیادی نیز همین مساله است. تحلیل بنیادی تضمین نمیدهد که زیر قیمت بودن یا بالای قیمت بودن یک دارایی در آینده نیز قابل اتکا باشد. ممکن است قیمت سهام یا رمزارزی بالای قیمت واقعی آن تشخیص داده شود اما در آینده قیمت واقعی آن دارایی افزایش پیدا کند و ظرفیت سوددهی آن بالا رود. همچنین مثلا اگر یک دارایی پایینتر از قیمت واقعیاش شناسایی شود نمیتوان مطمئن بود چه زمانی به سمت قیمت واقعیاش حرکت میکند.
- زمانبر بودن: از فاکتورهای دخیل در تحلیل بنیادی که برخی از آنها ذکر شد، مشخص است که انجام این تحلیل، فرایندی کوتاهمدت و آسان نیست. برای انجام تحلیل بنیادی باید دادههای زیادی جمعآوری و بررسی شود که این مساله هزینهفرصتی دارد. اگر شخصی به هر دلیلی حاضر به پرداخت هزینه تحلیل برای به دست آوردن فرصت آن نباشد، این نوع تحلیل به کار نمیآید.
- اطلاعات غلط: منبع بسیاری از دادههایی که تحلیلگران بنیادی جمعآوری میکنند، شرکت صاحب دارایی مورد تحلیل است اما باید توجه داشت بنگاهها بهویژه در جوامعی که شفافیت اقتصادی وجود ندارد همیشه اطلاعات و گزارشهای درست از وضعیت خود ارائه نمیدهند. گاهی ممکن است بنگاهی وضعیت خود را بهتر از چیزی که واقعا است نشان دهد که این مساله، گمراهی بازیگران را در پی دارد.
تحلیل بنیادی در بازار ارزهای دیجیتال
نام تحلیل بنیادی با بورس گره خورده؛ اما مدتیست این گره کمی باز شده است. طی چند سال اخیر که ارزهای دیجیتال به عنوان داراییهای سرمایهای مطرح شدند تحلیل بنیادی در مورد این داراییها نیز مطرح شد. با توجه به اینکه ارزهای دیجیتال فراز و فرودهای زیادی دارند بهکارگیری تحلیل بنیادی و تشخیص ارزش واقعی این داراییها اهمیت فراوانی دارد.
تحلیل بنیادی در بازار داراییهای دیجیتال تفاوتهایی با بازار سرمایه دارد. در مورد رمزارزها اساسا بازار غیرمتمرکز است. هیچ نهاد یا شرکت واحدی مسئول ارزهای دیجیتال نیست و در این بازار جریان اطلاعات، متفاوت از بازارهای دیگر شکل میگیرند.
برای تحلیل بنیادی رمزارزها میتوانیم دادههایی که شبکه بلاکچین ارائه میدهد را بررسی کنیم اما اگر نمیخواهیم زمان زیادی به این منظور صرف کنیم راه حل سادهتری نیز وجود دارد. وبسایتها یا APIهایی وجود دارند که برای اطلاعرسانی در مورد تصمیمات سرمایهگذاری طراحی شدهاند. برای مثال، CoinMarketCap اطلاعات متعددی شامل نمودارهای داده و گزارشهای رمزارزها در اختیار معاملهگران میگذارد.
تعداد تراکنشها نیز عامل مهمی در تجزیه و تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال محسوب میشود. با به دست آوردن این اعداد میتوان روند کم و زیاد شدن تراکنشها در طول زمان را مشاهده کرد و عوامل موثر بر رشد یا کاهش تراکنشها را تشخیص داد. به این ترتیب تا حدی رفتار آینده بازار نیز شناسایی میشود.
تعداد آدرسهای فعالی یکی دیگر از عوامل مهم در تحلیل بنیادی بازار ارزهای تحلیل کمّی چیست دیجیتال است. با شناسایی آدرسهای فعال در یک دوره زمانی میتوان روند علاقه بازار به رمزارز مورد نظر را سنجید.
کارمزدهای جابهجا شده در شبکه نیز نباید نادیده گرفته شوند. هر چقدر که کارمزد بیشتری برای جابهجایی یک دارایی پرداخت شود میفهیمم آن دارایی تا چه اندازه امن است.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
تحلیل بنیادی از چه زمانی به وجود آمد؟
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار تحلیل کمّی چیست سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
تحلیل بنیادی چه مزایا و معایبی دارد؟
مزایا: شناسایی بازار و صنعت، تصمیمگیری درست هنگام آشفتگی بازار معایب: نبودن تضمین، زمانبر بودن، اطلاعات غلط
تحلیل کمّی چیست
اگر در بسیاری از روش های پژوهشی دیگر، نمونه گیری از اولین گام ها در فرآیند پژوهش است، تعیین نمونه در این روش، همزمان با دیگر ابعاد تحقیق صورت خواهدگرفت.
در نمونه گیری نظری، انتخاب نمونه ها(نه تنها افراد بلکه دادهای مورد نیاز بعدی) باتوجه به تحلیل داده های گردآوری شدة پیشین، شناسایی می شود.
با گذشت زمان به عمق و تمرکز نمونه گیری افزوده می شود. زیرا درمراحل اولیه، بیشترکشف مفاهیم ومقولات تازه و درمراحل بعد، عمق وغنا بخشیدن به این مقولات، مد نظرقرارمی گیرند.
نمونه گیری زمانی به پایان میرسد که به اشباع نظری رسیده باشیم. و اشباع نظری، زمانی حاصل می شود که داده های اضافی، کمکی به تکمیل و مشخص کردن یک مقوله نظری نمی کنند و نمونه ها ازآن پس مشابه به نظرمی رسند(رنجبر، 1389، به نقل از ذکائی، 1381، ص 59).
درنمونه گیری نظری، تحلیل کمّی چیست یک مورد در سه حالت انتخاب می شود:
1- انتخاب یک مورد برای پرکردن مقولات نظری، برای بسط نظریه ظاهرشده؛
2- انتخاب یک مورد برای تکرارشدن موارد قبلی درجهت آزمودن نظریه ظاهرشده؛
3- انتخاب یک مورد که قطب متضاد نظریه ظاهرشده است، به قصد بسط دادن نظریه. برای دستیابی به چنین منظوری، اولین مورد معین میشود و داده های مربوط به آن جمع آوری میگردد.
سپس با دقت در داده های فراهم آمده از مورد اول و تحلیل مقدماتی آن داده ها، مورد دوم آنطور معین میشود كه تا حد ممكن با مورد اول در موضوع بررسی تفاوت داشته باشد تا به شمول داده ها كمك كند.
همین شیوه در بررسی داده های مربوط به مورد دوم و همین ملاك برای تعیین تحلیل کمّی چیست مورد سوم برای بررسی و فراهم شدن داده ها، رعایت خواهد شد.
این فرایند به همین شیوه و با همین ملاك ادامه مییابد تا آنجا كه به «كفایت نظری و اشباع» برسیم، یعنی بررسی چند مورد آخر هیچ داده ای متفاوت از داده های قبل، به دست ندهد.
به بیان مبدعان رویش نظریه « هنگامی طبقهها به لحاظ نظری اشباع میشوند كه: در خلال گردآوری و تحلیل بیشتر داده ها، دادههای جدید از طبقه ها به دست نیاید».
اصلاح و تعقیب محتوای مصاحبه تا هنگامی كه همة طبقه ها اشباع شوند باید ادامه یابند.
با ادامه راه و ایجاد اطمینان در محقق كه افزودن بر موردها و ادامه بررسی هیچ اطلاع تازه ای نمی افزاید و در نتیجه هیچ نكته ای به تحلیل قبلی اضافه نمی شود؛ محقق اطمینان مییابد كه داده های او همة واقعیت مورد بررسی را شامل میشود.
پیشنهاد جدیدترین موضوعات روانشناسی، مشاوره و علوم تربیتی و انجام تخصصی پروپوزال: ( دقت کنید : تنها پژوهشگاه تخصصی روانشناسی و مشاوره)
دیدگاه شما