تایم فریم و چارت در تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال نوعی از تحلیل است که هدف آن پیش بینی رفتار آینده بازار بر اساس رفتار قبلی قیمت از طریق نمودار است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی تصادفی نیست و به طور کلی در طول زمان به روندهای قابل شناسایی تبدیل می شود. تحلیل تکنیکال تنها مختص به بازار رمزارزها نیست و با یادگیری آن می توان در سایر بازارهای مالی از جمله بازار سهام نیز فعالیت کرد. ما قصد داریم که در قالب سری محتواهای تکنیکال، آموزش این نوع از تحلیل را با شما به اشتراک بگذاریم اما قبل از آن بهتر است که با چند نمونه از اصطلاحات آشنا شوید.
در این ویدیو ما قصد داریم به توضیح تایم فریم و چارت بپردازیم.
تایم فریم
تایمفریم به معنی یک دوره زمانی است که با توجه به نوع نمودار میتواند یک خط، یک میله و یا یک شمع (کندل) باشد. در واقع از طریق تایم فریم می توان انتخاب کرد که قیمت در چه بازه زمانی نشان داده شود. به عنوان مثال در چارت روزانه بیت کوین هر کندل شامل نوسانات آن روز قیمت است؛ بنابراین هر کندل روزانه برابر با 6 کندل 4 ساعته و یا 12 کندل 1 ساعته است. تحلیلگران معمولا از تایم فریم های ماهانه، هفتگی و روزانه برای تحلیل های بلند مدت و از بازه های زمانی 4 ساعته و 1 ساعته برای تحلیل های کوتاه مدت استفاده می کنند. استفاده از تایم های زیر یک ساعت برای تازه کاران به دلیل نوسانات بسیار شدید توصیه نمی شود.
چارت، نموداری است که معامله گران از آن برای تحلیل قیمت استفاده می کنند. در محور افقی چارت، زمان و در محور عمودی نیز قیمت دارایی قابل مشاهده است. «تریدینگ ویو» (Trading view)، معروف ترین وب سایتی است که وضعیت بازارهای مالی را بهصورت تخصصی و بسیار دقیق بر روی نمودارهای مختلف به نمایش درمیآورد.
خط روند در تحلیل تکنیکال چیست و چگونه ترسیم می شود؟
خط روند از مهمترین و رایج ترین موضوعات تحلیل تکنیکال می باشد. اگر به درستی رسم شود، می تواند به اندازه هر روش دیگری دقیق و کارا باشد. متاسفانه بیشتر معامله گران فارکس خط روند را به درستی رسم نمی کنند و یا سعی دارند خط را متناسب با بازار قرار دهند. روند صعودی و روند نزولی از متداول ترین تکنیک های کاربردی مابین معامله گران است. زیرا آنها اطمینان دارند، شرایط اساسی بازار تاثیر مستقیمی در پوزیشن معامله گران دارد.
خطوط روند به آسانی قابل تشخیص میباشد و معامله گر ها آن ها را روی چارت ترسیم می کنند تا یک سری از قیمت ها را به هم وصل کنند. نتیجه بدست آمده از ترسیم خطوط روند، ایده خوبی از جهت بازار و تغییرات قیمت در اختیار معامله گران قرار می دهد. در این مقاله نحوه کار کردن با این ابزار را فرا خواهید گرفت. طولی نخواهد کشید تا با ترسیم درست خط روند، شانس موفقیت خود را در بازار بورس افزایش دهید.
خط روند در تحلیل تکنیکال چیست؟
خط روند و تشخیص جهت آن یکی از اساسی ترین عوامل موفقیت در استراتژی معاملاتی است. زیرا به شما کمک می کند تا معامله هایتان در جهت درست انجام شود. خطوط روند نزولی نشان دهنده تمایل بیشتر معامله گران بازار به فروش است. چنانکه در شکل بالا می بینید.
وقتی یک روند نزولی بلند مدت آغاز می شود، باید نسبت به خرید سهام و ارز دست نگه دارید. زیرا امکان افزایش قیمت ها کمی دور از ذهن است. در مقابل روند صعودی سیگنالی برای افزایش تقاضا در برابر عرضه است. زیرا بازار محتملا نشان می دهد قیمت ها به سمت بالا رشد خواهند کرد.
خطوط روند بر اساس تایم فریم و شیب خط، تغییر می کنند. برای مثال، در برخی از سهام یا جفت ارزها می توانیم شاهد خطوط روند صعودی یا نزولی برای ماه ها، روزها و حتی در عرض چند دقیقه باشیم. در حالی که برخی جفت ارزها شاید مدت ها در محدوده رنج (range-bound) قرار داشته باشند و در یک روند جانبی معامله شوند. در روند جانبی یا محدوده رنج، قیمت در یک خط افقی نوسان می کنند و تقریبا فشار عرضه و تقاضا نزدیک به هم هستند.
حمایت و مقاومت در خطوط روند
خط روند حمایت و مقاومت
خط روند یک ابزار ساده برای تشخیص جهت حرکت قیمت های بازار است. مهمتر از آن، توسط معامله گر ها برای تشخیص سطح های حمایت و مقاومت استفاده می شود. در واقع خطوط روند نشان دهنده بالاترین و پایین ترین حد نوسان قیمت ها هستند. این اطلاعات برای سرمایه گذاران در جستجوی استراتژی معاملاتی جهت ورود به معامله و حتی کنترل ریسک از طریق شناسایی نقاط حد ضرر کارساز خواهند بود.
معامله گران تحلیل تکنیکال وقتی قیمت ها به خط روند تحليل تكنيكال چيست؟ نزدیک می شوند، دقت زیادی دارند چون این نقاط در تعیین جهت کوتاه مدت قیمت ها نقش عمده ای دارند. وقتی قیمت ها به نقاط حمایتی و مقاومتی نزدیک می شوند، دو سناریو ممکن است اتفاق بیفتد:
- قیمت ها روند را شکسته و در جهت روند قبلی بازار به حرکت خود ادامه می دهند.
- یا هم قیمت ها از محدوده روند خارج شده و باعث معکوس شدن یا ضعیف شدن جهت روند قبلی شوند.
نحوه ترسیم خط روند در چارت معاملاتی
تماس نقاط بیشتر با خط روند
چنانکه قبلا اشاره کردیم، خط روند با وصل کردن یک سری از نقاط، کمک می کند تا معامله گر روند بازار و جهت حرکت قیمت ها را تشخیص دهد. سوالی برای معامله گران پیش می آید:
کدام قیمت ها در ترسیم خطوط روند باید به کار روند؟
اکثریت شما از نقاط آغازی، پایانی، بالاترین و پایین ترین قیمت ها اطلاع دارید. اما کدام یک از این نقاط در ترسیم خطوط روند باید مورد استفاده قرار گیرد؟ هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد.
سیگنال های تکنیکالی از طریق پترن ها و اندیکاتور های مختلفی صادر می شوند و خطوط روند هم از این قاعده مستثنی نیستند. بستگی به تصمیم معامله گر دارد تا از کدام نقاط در ترسیم خط روند استفاده کند و هیچ وقت دو تریدر از یک روش ترسیم مشابه تبعیت نمی کنند.
برخی از معامله گر ها تنها نقاط پایانی قیمت ها را در نظر میگیرند در حالی که برخی دیگر مجموعه از نقاط آغاز، پایانی و بالاترین حد قیمت، برای ترسیم خطوط روند استفاده می کنند. صرف نظر از اتصال قیمت ها، هرچه قیمت های زیادی در تماس با خطوط روند باشند، اعتبار خطوط روند و قدرت آن هم بالاتر است.
ترسیم خط روند صعودی یا نزولی
به طور کلی خط روند صعودی با به هم وصل کردن نقاط حمایت ایجاد می شود. خطوط روند صعودی اساسا زیر قیمت ها کشیده می شوند و تعدادی نقاط را به هم وصل می کند. در حالت برعکس خطوط روند نزولی با وصل کردن تعدادی نقاط مقاومت به وجود می آیند. باید توجه داشته باشیم از هر دو روند در یک نمودار واحد می توان استفاده کرد. هرچند این روش به عنوان کانال شناخته می شود و فراتر از محدوده این مقاله است.
برای نشان دادن مفهوم ترسیم یک روند صعودی، تصمیم داریم معاملات تجاری یک شرکت را مابین ماه های اوت ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۵ بررسی کنیم. چنانکه در تصویر بالا میبینید، خط سیاه نقاط پایینی قیمت ها را به هم وصل می کند. هر وقت یک خط روند ایجاد شد، معامله گرها انتظار دارند تا وقتی قیمت ها در محدوده نقاط حمایتی جدید ایجاد می شوند، روند به حرکت قبلی خود ادامه خواهد داد.
به مرور زمان با تصویر زیر برخورد خواهیم کرد. قیمت ها در سال ۲۰۰۵ دوباره با نقاط حمایتی روند تماس پیدا کرده اند. این خیلی مهم است، زیرا هر چه بیشتر قیمت ها با خطوط روند در تماس باشد، تاثیر و اعتبار آن خط نیز بیشتر خواهد بود. در این حالت، معامله گر ها دنبال نقاط ورود می گردند و هرچه پوزیشن ورود به معامله نزدیک خطوط روند باشد بهتر خواهد بود.
خط روند صعودی به مرور زمان نقاط بیشتر را لمس می کند
ورود به معامله از طریق خط روند
هر وقت یک معامله گر در نزدیکی خط روند اقدام به خرید می کند، پوزیشن معاملاتی خود را باز نگه می دارد تا زمانی که قیمت ها به پایین نقاط حمایتی روند نزول کنند. بیشتر معامله گرها تا وقتی که جهت روند رو به بالاست، دستور استاپ لاس خود را به موقعیت های بالاتر انتقال می دهند. با استفاده از این روش یعنی تغییر دادن مکان استاپ لاس، یک معامله گر می تواند به زودی از معامله خارج نشود و آخرین حد سود را به دست آورد.
پایین نگه داشتن حد ضرر یا استاپ لاس زیر خط روند یک روش استراتژیک است. زیرا قیمت ها فضای کافی برای نوسان خواهند داشت و احتمال برخورد قیمت ها با حد ضرر کمتر خواهد بود. در روند صعودی شکل زیر، کاربرد استراتژی ذکر شده یعنی تغییر حد ضرر به نقاط بالاتر می تواند سود قابل توجهی را نصیب معامله گر ها کند.
حد ضرر را زیر خط روند حمایتی تنظیم کنید
تعداد خط روند در یک سهم
نمودار یک سهم پر از نقاطی است که میتوان با اتصال آنها به یکدیگر خط روند را رسم کرد. حال مسئلهای که در اینجا پیش میآید این است که اگر بخواهیم تمام این نقاط را به هم وصل کنیم، عملا در هر سهم تعداد زیادی از خطوط روند را خواهیم داشت. در آن صورت کدامیک از این خطوط معتبر هستند؟ به کدامیک میتوان اعتماد کرد و بر اساس آن روند سهم را تشخیص داد؟
تعداد خط روند برای هر سهم
اگر این خطوط را تصادفی رسم کنید نباید توقع داشته باشید که بازار از آنها پیروی کنند. پس با ترسیم خطوط متعدد و نامعتبر، بیهوده نباید خود را با انبوهی از اطلاعات نادرست گمراه کنید. به این امر توجه کنید که نمودار قیمت سهم در چه نقاطی با خط روند برخورد میکند. قطعا اگر روی خطی تنها دو برخورد وجود دارد و روی خط دیگر چهار برخورد، خط اول را نادیده میگیریم. قرار نیست هر دو نقطه را به هم وصل کنیم. این امر معمولا برای افرادی که تجربهی چندانی با این مسائل ندارند مشکلآفرین میشود. به این ترتیب گاه ممکن است با ترسیم نادرست خطوط روند، نتیجهای نادرست بگیرند و تصمیمی اشتباه را بر اساس آن اتخاذ کنند.
اما برای جلوگیری از این مشکل چه باید کرد؟ اگر خطی رسم کردید و مطمئن نبودید که این خط درست است یا خیر، تنها باید صبر کنید و با گذشت زمان از صحت خط ترسیمی مطمئن شوید. به این ترتیب اگر برخوردهای بیشتری با خط صورت گیرد میتوانید بیشتر به آن اعتماد کنید و این روند را در استراتژی معاملاتی خود دخیل کنید. اما زمانی که خطی را ترسیم میکنید و پس از مدتی متوجه میشوید که برخورد دیگری میان خط روند و نمودار قیمت وجود ندارد، مشخص است که صحت این خط زیر سوال خواهد رفت و روندی که خط آن را ترسیم کردهاید با روند سهم همخوانی ندارد.
آیا میتوان به سیگنالهای خط روند اعتماد کرد؟
همانند بسیاری دیگر از مفاهیم تحلیلی، استفاده از خط روند به عنوان سیگنال هم امری است که باید با احتیاط فراوان انجام شود. در واقع ورود یا خروج سریع از سهم بلافاصله پس از شکست خطوط روند، امر عاقلانهای نیست. در واقع بهتر است اینگونه بگوییم که استفاده از این عامل به عنوان سیگنال ورود یا خروج امری است که ممکن است با ریسکهای فراوانی همراه باشد. همانطور که بسیار تاکید میشود که تنها با مشاهدهی یک عامل یا بر اساس یک اندیکاتور تصمیم نگیرید، این امر در خطوط روند نیز صادق است.
شکست خط روند در یک نقطه
در زمان شکست خط روند معمولا باید صبر کنید تا یک کندل به طور کامل در بالا یا پایین خط فعلی قرار گیرد. حتی اگر نیمی از کندل هم در بالا یا پایین خط باشد، باز هم احتمال وجود ریسک از بین نمیرود.
به این ترتیب باید صبر کنیم تا خطوط روند صعودی به نزولی تغییر کنند یا برعکس. با توجه به این موارد مشخص است که پرهیز از تصمیمهای احساسی تا چه میزان در بازارهای مالی حائز اهمیت است. از سویی دیگر برخی افراد که روی سهم خاصی تعصب دارند، خطوط روند را با متر و معیارهای دلخواه خود ترسیم میکنند و به این ترتیب با دور شدن از روند واقعی سهم، خود را در دام سوگیریهای شناختی میاندازند.
چند پرسش و پاسخ در مورد خط روند
اعتبار خطوط روند در گرو چه عواملی است؟
حال که اینقدر از ارزش و اهمیت خطوط روند صحبت کردیم، لازم است به این نکته هم اشاره کنیم که تمام خطوط روند از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند. بر این اساس دو مولفهی اصلی شیب خط و تعداد برخوردها از اهمیت زیادی برخوردارند. هرچه شیب خط روند به ۴۵ درجه نزدیکتر باشد، اعتبار این خط بیشتر است. زیاد بودن تعداد برخوردهای نمودار قیمت با خطوط روند هم مسئلهی مهم دیگری است که باید به آن توجه شود.
اعتبار خط روند
بررسی خط روند در کدامیک از تایمفریمها موثرتر است؟
از آنجا که نمیتوان رفتار سهم را تنها طی چند ساعت یا کمتر از یک هفته آنالیز کرد، تایمفریمهای بالاتر معیار معتبرتری در بررسی سهام به شمار میروند. بر این اساس تحلیلگران و معاملهگران مجرب بازار بورس همواره بر استفاده از تایمفریمهای بالاتر تاکید میکنند. یعنی بررسی خطوط روند در بازههای هفتگی بسیار موثرتر از تایمفریمهای روزانه یا ساعتی است. پس در هنگام تحلیل سهام، حتما علاوه بر سه نکتهی گفتهشده در مورد قبل، به تایمفریم نیز توجه کنید.
آیا خط روند ثابت است؟
قطعا خیر. خطوط روند همانگونه که از نامشان مشخص است، نشاندهندهی تحرکات قیمتی سهام هستند. طبیعی است که قیمت یک سهم ثابت نمیماند و با گذشت زمان یا افت پیدا میکند یا روندی صعودی را در پیش میگیرد. در هر حال چنین نوسانهایی همیشه وجود دارند. بر همین اساس با تغییر رفتار سهم، باید خط روند را نیز مجددا ترسیم کرد. یعنی نمیتوان تنها یک مرتبه این خط را رسم کرد و دیگر کاری به آن نداشت. با ورود سهم به حرکتهای قیمتی جدید، نیاز به ترسیم خط جدید نیز حس میشود.
شکست خط روند یعنی چه؟
زمانی که روند حرکتی سهم تغییر میکند، این امر در خط روند نیز نمود پیدا میکند. در حقیقت هر کجا که کندلی به طور کامل در سمت دیگر خط قرار گرفت و چند کندل دیگر نیز موقعیت را تثبیت کرد، میتوان از شکست واقعی خطوط روند مطمئن شد. توجه کنید که تمام شستها معتبر نیستند و گاهی تنها یک حرکت فیک به شمار میروند.
اعتبار شکست خط روند
چه عواملی بر اعتبار شکست خط روند اثر میگذارند؟
اگر شکست همراه با افزایش حجم معاملات باشد به احتمال زیادی از اعتبار بالایی برخوردار خواهد بود. همچنین اگر در چنین نقاطی شاهد تغییر قیمت چشمگیر در سهم بودیم حاکی از تغییر روند سهم دارد. یعنی با مشاهدهی کندلهای بزرگ میتوان منتظر برگشت روند بود. از سویی دیگر اگر این شکست با ایجاد یک الگو (مانند سر و شانهی سقف) همراه باشد، حاکی از اعتبار آن است. همچنین اعتبار خودِ خط روند نیز در اعتبار شکست آن موثر است. یعنی هرچه خطوط روند معتبرتر باشند، شکست آنها نیز از اعتبار بیشتری برخوردار است. با توجه به این چهار عامل مهم میتوان واقعی بودن یا فیک بودن شکست را تا حدود زیادی متوجه شد.
آیا از خط روند میتوان در همهی شرایط استفاده کرد؟
خیر. روند تمام سهمها را نمیتوان با ترسیم این خطوط تعیین کرد. در واقع اگر بازار روند خاصی نداشته باشد نمیتوان به کمک این خط به نتایجی رسید. در چنین شرایطی باید به ابزارهای دیگری متوسل شد و از آنها بهره برد. خطوط روند تنها برای بسترهایی تنظیم شدهاند که حرکت سهم روندی است.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی در خرید و فروش ارزهای دیجیتال دارد؟
در بازار پر از نوسان ارزهای دیجیتال چیزهای زیادی برای از دست دادن و به دست آوردن وجود دارد. اگر میخواهید که در هنگام خرید و فروش در این بازار متضرر نشوید باید برای انجام معامله در زمان درست یک استراتژی داشته باشید. بسیاری از تریدرهای کریپتوکارنسی از تحلیل تکنیکال یا فنی برای این منظور استفاده میکنند. این نوع تحلیل اطلاعاتی را در مورد حرکات قیمت در گذشته نشان میدهد تا توسط آن بتوانید قیمتهای آینده را پیشبینی کنید.
تعریف تحلیل تکنیکال
برای این که واقعا درک کنید چطور باید از این نوع تحلیل در خرید و فروشهای خود استفاده کنید، باید ابتدا با مفهوم آن آشنا شوید. تحلیل تکنیکال به معنای استفاده از دادههای واقعی گذشته در تلاش برای پیشبینی آینده بازار است. در این نوع تحلیل به آمار ارز دیجیتال مورد نظر در گذشته از جمله مواردی مانند حجم معاملات توجه میشود.
تحلیل تکنیکال به معنای استفاده از دادههای گذشته برای پیشبینی آینده بازار است.
یکی دیگر از تحلیلهای پرکاربرد، تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که به معنای ارزیابی ارزش ذاتی یک ارز دیجیتال است. در مقابل، تحلیل تکنیکال با نگاه به الگوها و نمودارهای تحلیلی نقاط قوت و ضعف کریپتوکارنسی را بررسی میکند تا از آنها در پیشبینی الگوهای آینده استفاده کند.
معاملهگران داراییهای سنتیتر مانند سهام، ارزهای رایج دولتی و فارکس نیز از این نوع تحلیل استفاده میکنند. جالب است بدانید نحوه استفاده از این تحلیل برای هر کدام از آن داراییها شباهت فوقالعاده زیادی با تحلیل ارزهای دیجیتال دارد.
اصول تحلیل تکنیکال براساس چه چیزی است؟
بخشی از این اصول براساس تئوری داو (Dow Theory) است. به عنوان مثال، این تئوری ادعا میکند برای پیشبینی قیمت در بازار باید همه چیز را در نظر گرفت.
این «همه چیز» در دنیای ارزهای دیجیتال به معنای سطح تقاضای فعلی، آینده و گذشته، قوانین، انتظارهای معاملهگران، دانش تریدر از ارز دیجیتال و موارد متعدد دیگر میشود.
معاملهگران به کمک تحلیل تکنیکال قیمت را مورد ارزیابی قرار میدهند تا ببینند احساسات بازار روی آن چه تاثیری میگذارد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، بنیاد این نوع تحلیل براساس این اصل است که روندها یا قیمت ارزهای دیجیتال مجددا تکرار خواهد شد. به عبارت دیگر، تاریخ دوباره تکرار میشود.
تحلیل تکنیکال براساس این حقیقت قصد دارد پیشبینیهایی در مورد روانشناسی بازار و کریپتوکارنسی داشته باشد.
این تحلیل همچنین به این تفکر تکیه دارد که هرگونه تغییر در قیمت هرگز تصادفی نیست. بلکه، این تغییرات قیمتی در راستای روندهای کوتاه مدت و بلند مدت شکل میگیرند.
در اکثر موارد، زمانی که یک ارز دیجیتال یک روند را در پیش میگیرد، در نهایت روند مقابل را نیز دنبال خواهد کرد. تریدرهایی که براساس این تحلیل عمل میکنند، تلاش خواهند کرد برای معامله در زمان صحیح و کسب سود این روندها را از یکدیگر جدا کنند.
به طور کلی، تحلیل تکنیکال بیشتر در این مورد است که چه اتفاقی میافتد تا این که دنبال دلیل ماجرا باشد. توجه اصلی روی عرضه و تقاضا است به جای نگاه به متغیرهای مختلفی که روی تغییر قیمت تاثیر میگذارند.
بررسی نمودارهای شمعی یا کندل استیک
شاید بتوان گفت محبوبترین نوع نموداری که تریدرهای ارز دیجیتال برای تحلیل تکنیکال استفاده میکنند نمودار شمعی (Candlestick) است. در ابتدا این نوع نمودار ممکن است کمی عجیب و غریب به نظر برسد، ولی درک آن پس از آشنایی ساده است و به نمودار مورد علاقه شما تبدیل خواهد شد.
علت نامگذاری این نمودارها شکل مستطیلی و وجود دو خط در دو طرف، شبیه به یک شمع فتیلهدار است. مستطیلها یا بدنه شمع قرمز یا سبز است و خطی دارد که از بالا یا پایین مانند فتیله یک شمع بیرون آمده است.
اندازه شمع، خطوط و همچنین رنگ آن اطلاعات بسیار مهمی را در خود جای دادهاند. قسمت بالا و پایین مستطیل اصلی این شمع قیمت اولین معامله و قیمت آخرین معامله برای آن روز بازار هستند.
شمعهای سبز نشان میدهند ارزش ارز دیجیتال بالا رفته است، بنابراین قیمت اولین معامله انجام در پایین و قیمت آخرین معامله در بالا است. شمعهای قرمز نشان میدهند ارز دیجیتال افت قیمت داشته است تا جای قیمتها عکس مورد قبل باشد.
فتیلهها میتوانند از هر دو طرف شمع بیرون بیایند و کمترین و بیشترین قیمتی را نشان میدهند که ارز دیجیتال در یک بازه مشابه داشته است. به عبارت دیگر، فتیلهها به شما میگویند بازار در وضعیت فعلی چقدر نوسان دارد.تحليل تكنيكال چيست؟
چه اطلاعاتی میتوانیم از نمودارهای شمعی به دست آوریم؟
در سادهترین حالت، میتوانید از نمودارهای کندل استیک برای بررسی عملکرد ارز دیجیتال در گذشته و پیشبینی قیمت آن در آینده استفاده کنید.
نمودارهای شمعی در عین سادگی دربرگیرنده اطلاعات زیادی هستند.
اگر به عنوان مثال، فتیله بلند است نوسان فوقالعاده شدید بازار را نشان میدهد. در نتیجه، این احتمال که از خرید و فروش ارزهای دیجیتال در یک بازه زمانی سود یا ضرر زیادی کنید، بسیار زیاد است. علاوه بر این، نوسان بالا به این معنا است که ممکن است فردا بازار با اصلاح همراه باشد.
گرچه، زمانی که فتیله کوتاه است یک تغییر بالقوه در بازار را نشان میدهد. زمانی که راس فتیله کوتاه است، احتمالا بالاترین قیمت کریپتوکارنسی در آن روز برای تاریخ ارز دیجیتال قابل توجه و مهم بوده است.
زمانی که فتیله بلندتر در بالا است، نشان میدهد ارز دیجیتال در قسمتی از روز پیش از این که معاملهگران آن را برای سوددهی بفروشند، قیمت بیشتری داشته است.
این نوع الگو میتواند نشان دهد بازار روند نزولی در پیش خواهد گرفت. اگر فتیله در پایین کوتاه باشد مشخص میکند افراد به فروش ارز دیجیتال ادامه میدهند. از آن جایی که انجام این کار سطح تامین را افزایش خواهد داد، قیمت ارز دیجیتال احتمالا افت بیشتری خواهد داشت.
در مقابل، یک فتیله بلندتر نشان میدهد قیمت افت کرده است و افراد فکر میکنند پایینتر از این نخواهد آمد. به عبارت دیگر، تریدرها میخواهند ارز دیجیتال را در پایینترین قیمت آن بخرند و احساس میکنند الان زمان خوبی برای این کار است. از این قضیه میتوان نتیجه گرفت که در آینده قیمت بالا خواهد رفت.
درک خطوط روند و استفاده از آنها
یکی از اولین موضوعاتی که افراد زمان انجام تحلیل تکنیکال باید یاد بگیرند خطوط روند (Trend Lines) است. خطوط روند جهتی را نشان میدهد که ارز دیجیتال به سمت آن حرکت میکند، ولی شناسایی آنها به کمی دانش تحلیل نیاز دارد.
این قضیه به ویژه با توجه به طبیعت پرنوسان ارز دیجیتال اهمیت پیدا میکند. تحلیل تکنیکال به لطف این نوسان باید یک روند به سمت بالا یا پایین داشته باشد. علاوه بر این دو حالت، روندها میتوانند به سمت طرفین نیز حرکت کنند. چنین روندهایی نشان میدهند که قیمت ارز دیجیتال به شکل معنادار و قابل توجهی بالا یا پایین نرفته است.
هرچه خط روند دقیقتر باشد، پیشبینیهای شما دقیقتر خواهد بود. روش رسم یک خط روند دقیق براساس برنامه تحلیلی که استفاده میکنید، فرق دارد.
در اکثر موارد، نقطه شروع قرار دادن خط روند درست روی پایینترین قیمت شمع فتیلهای است. از آن جا، تقریبا خط را باز میکنید تا پایینترین نقطه شمع بعدی را لمس کند. دقت کنید دقیقا این خط پایینترین نقطه هر دو شمع را لمس کند، بنابراین تغییرات را در صورت نیاز انجام دهید. پس از آن باید بتوانید خط را خودکار باز کنید.
آشنایی با سطوح مقاومت و حمایت
مفهوم دیگری که در تحلیل تکنیکال باید درک کنید مقاومت و حمایت است. هر دو آنها خطوط افقی هستند که میتوانید روی نمودار معامله خود رسم کنید تا اطلاعاتی در مورد قیمت ارز دیجیتال در آینده به دست آورید.
سطح حمایت نقطهای است که در آن معاملهگران میخواهند در حجم بالا ارز دیجیتال بخرند. به عبارت دیگر، سطح تقاضای زیادی وجود دارد. زمانی که ارز دیجیتال به سطح حمایت میرسد، سطح تقاضای زیادی وجود خواهد داشت که کاهش قیمت را معمولا متوقف میکند. در بعضی موارد، حتی میتواند قیمت را افزایش دهد.
سطح مقاومت اما کاملا متفاوت از سطح حمایت است. در این جا، عرضه بسیار فراوان است بدون این که تقاضای زیادی برای آن وجود داشته باشد.
سطوح مقاومت و حمایت از اهمیت ویژهای در تحلیل تکنیکال برخوردارند.
خریداران احساس میکنند قیمت ارز دیجیتال در حال حاضر بیش از حد بالا است و در برابر میل به خرید آن مقاومت میکنند. اگر قیمت کریپتوکارنسی به سطح مقاومت برسد، حجم عرضه بسیار بالا خواهد رفت که نتیجه آن افت قیمت است.
گاهی، تحلیلگران تکنیکال ارز دیجیتال متوجه رفتار متناقضی میشوند. در چنین مواقعی، خریداران ممکن است نزدیک به خطوط حمایت خرید کنند و نزدیک به خط مقاومت بفروشند.
اگر تحلیل فنی شما شکست سطوح مقاومت یا حمایت را شامل شود، احتمالا تقویت روند فعلی را نشان میدهد. این روند اگر سطح مقاومت به سطح حمایت تبدیل شود، حتی بیشتر تقویت خواهد شد.
توجه کنید امکان رخ دادن شکستهای اشتباه نیز وجود دارد که در این موارد روند تغییر نخواهد کرد. به همین علت، زمان انجام تحلیل تکنیکال باید برای تعریف روندها به اشکال گوناگون دقت کنید.
آشنایی با حجم معاملات
اگر به حجم معاملات ارز دیجیتال دقت کنید، میتوانید تشخیص دهید یک روند مهم و قابل توجه است یا نه. حجم معاملات بالا یک روند مهم را نشان میدهند که باید به آن توجه کنید. در مقابل، حجم معاملات پایین یک روند ضعیف را مشخص میکنند که احتمالا سریع تغییر میکند.
برای استفاده از این دانش، حجم معاملات را هنگامی که قیمت یک ارز دیجیتال پایین میآید، بررسی کنید. به دنبال یک حجم معامله پایین در کاهش قیمتها و حجم معاملات بالاتر در افزایش قیمتها باشید. چنین چیزی نشان میدهد ارز دیجیتال یک روند سالم را با رشد بلند مدت در پیش گرفته است.
در مقابل، اگر حجم معاملات در افت قیمتها بالا برود و سپس پایین بیاید، این روند احتمالا به زودی تمام خواهد شد.
آشنایی با ارزش بازار
زمانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنید، ارزش بازار ارز دیجیتال میتواند نشاندهنده ثبات یک ارز دیجیتال باشد. برای محاسبه ارزش بازار فقط کافی است تمام سکههای در گردش یک ارز دیجیتال را در قیمت فعلی آن ضرب کنید. معمولا ثبات ارزهای دیجیتال با ارزش بازار بالاتر، بیشتر است.
آشنایی با شاخص قدرت نسبی
شاخص RSI یکی از شناختهشدهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال است که میتوانید با استفاده از آن اطلاعاتی در رابطه با بیش از حد خریده شدن یا بیش از حد فروخته شدن یک دارایی به دست آورید. تقریبا تمام پلتفرمهایی که امکان رصد بازار را با استفاده از نمودارها و ابزار تحلیل تکنیکال را برای معاملهگران فراهم میکنند، دارای شاخص قدرت نسبی یا همان اندیکاتورRSI نیز هستند.
رابطهای که با استفاده از آن شاخص RSI محاسبه میشود در زیر آمده است. در این رابطه RS از تقسیم میانگین تغییر مثبت قیمتهای پایانی در یک بازه زمانی مشخص به متوسط تغییر منفی قیمتهای پایانی در همان بازه زمانی به دست میآید.
نمودار منتخب شما خودکار این عدد را محاسبه خواهد کرد و معمولا آن را زیر نمودار شمعیتان نشان میدهد.
مقدار RSI میتواند بین 0 تا 100 باشد. RSI نزدیک به 30 یا کمتر نشان میدهد ارز دیجیتال در حال حاضر در موقعیت مناسب خرید است و باید منتظر افزایش قیمت باشید. اگر این عدد به 70 نزدیک شود یا بالاتر از آن برود، نشان میدهد ارز دیجیتال بیش از حد خریداری شده، بنابراین این قیمت ممکن است پایین بیاید.
آشنایی با میانگینهای متحرک
میانگینهای متحرک (Moving averages) بخشی از تحلیل تکنیکال هستند که به شما در شناسایی روندها کمک میکنند. میانگین متحرک به میانگین قیمت ارز دیجیتال در یک بازه زمانی مشخص وابسته است.
محاسبه میانگین متحرک یک روزه براساس قیمتهای معامله ارز دیجیتال طی 20 روز گذشته انجام میشود. شما میتوانید تمام میانگینهای متحرک را به یکدیگر وصل کنید تا یک خط شکل بگیرد و از آن برای پیشبینی استفاده کنید.
میانگینهای متحرک نمایی (EMAs) یک نوع میانگین متحرک هستند که محاسبه آن پیچیدهتر است و باید به قیمتهای اخیر دقت کرد. برای این که از میانگینهای متحرک اطلاعات بیشتری به دست آورید، میتوانید از چندین نوع آنها استفاده کنید که هر کدام برای یک بازه زمانی متفاوت باشند.
اگر میانگین متحرک در بازه زمانی کوتاهتر از یک میانگین متحرک در بازه زمانی طولانیتر عبور کرد، میتواند یک روند مثبت در پیش رو را نشان دهد.
انتخاب بازههای زمانی
در حین انجام تحلیل تکنیکال، میتوانید روی نمودار قیمتی بازههای زمانی (Time frame) مورد نظر خود را تنظیم کنید. از انواع رایج نمودارها میتوان به 15 دقیقه، ساعتی، 4 ساعته و روزانه اشاره کرد، گرچه تعداد زیادی از آنها وجود دارد.
شما باید براساس سبک معامله خود بازه زمانی مورد نظرتان را انتخاب کنید. تریدرهای کوتاه مدت تمایل دارند که به صورت روزانه اقدام به خرید و فروش ارزهای دیجیتال کنند. اگر جزو این دسته از افراد هستید، باید از تایم فریمهای کوتاه روی نمودارهای خود استفاده کنید. چارچوبهای زمانی منتخب تریدرهای بلند مدت طولانیتر بوده و ممکن است هفتگی، ماهیانه یا حتی سالیانه باشند.
ترکیب تحلیل تکنیکال با سایر روشها
در حالت ایدهآل، هرگز نباید زمان خرید و فروش ارزهای دیجیتال تنها به تحلیل تکنیکال اتکا کرد.استفاده از تنها یک روش، اطلاعات محدودی در اختیار شما قرار میدهد.
از ترکیب چندین ابزار تکنیکال برای تحلیل و تصمیمگیریهای خود استفاده کنید.
اگر تنها از این نوع تحلیل استفاده کنید، اطلاعاتی در مورد اخبار یا احساسات بازار به دست نمیآورید که بخش مهمی از تحلیل فاندامنتال هستند. زمانی اهمیت این موضوع را بیشتر درک میکنید که بدانید عواملی مانند هش استخراج و قوانین میتوانند تاثیر قابل توجهی رو قیمت ارز دیجیتال بگذارند، ولی تحلیل تکنیکال آنها را مد نظر قرار نمیدهد.
سخن نهایی
تحلیل تکنیکال میتواند اطلاعاتی مهمی را در مورد گذشته یک ارز دیجیتال در اختیار معاملهگران قرار دهد تا پیشبینی قیمت آن در آینده ساده شود.
اکثر نرمافزارهای ترسیم نمودار ابزارهای تحلیل فنی متعددی در خود دارند و میتوانید در کنار آنها از تحلیل خودتان استفاده کنید و همیشه به یاد داشته باشید بهترین نتیجه با ترکیب این روش با سایر روشها به دست خواهد آمد.
تحليل تكنيكال چيست؟
الگوهای مثلث معمولاً از الگوهای ادامهدهنده به شمار میروند؛ اما گاهی اوقات همانند الگوهای برگشتی نیز عمل میکنند. از الگوهای مثلثی میتوان به ۴ مورد با نامهای الگوی مثلث متقارن، الگوی مثلث صعودی، الگوی مثلث نزولی و الگوی مثلث انبساطی (پهن شونده) نام برد. هر نوع از این مثلثها، شکل تقریباً متفاوتی دارند و نحوه پیشبینی آنها با یکدیگر متفاوت است. در ادامه به شرح هر یک از آنها میپردازیم.
الگوی مثلث متقارن
در الگوی مثلث متقارن، شیب قیمتهای سقف و شیب قیمتهای کف به سمت یک نقطه همگرا میشوند؛ به صورتیکه شکل مثلث گونه به خود بگیرد. عدم قدرت کافی خریداران یا فروشندگان در شکلگیری یکروند مشخص، موجب شکلگیری این الگو است.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنیم خریداران و فروشندگان، هیچکدام قادر نیستند قیمت را به سمت خودشان بکشند. بهاینترتیب هر چه دوخط به هم نزدیکتر میشوند، حرکت ناگهانی بازار نزدیکتر میشود. این حرکت قابلتشخیص نیست، فقط مشخص است که حرکتی در شرف وقوع است و درنهایت یکطرف بازار تسلیم خواهد شد؛ بنابراین بهمنظور استفاده از این فرصت میتوانیم نقطه ورود به سهم را در بالای خط بالایی یا زیرخط پایینی قرار دهیم که در این صورت بازار از هر سمتی حرکتش را شروع کند ما قادر هستیم که وارد معامله شویم.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین نقطه شروع در بالای خط بالا قرارگرفته است و زمان زیادی طول نکشیده که بازار حرکت صعودی به خود گرفته است.
الگوی مثلث صعودی
وقتیکه یک سطح مقاومت و یک خط صعودی داشته باشیم، الگوی مثلث صعودی به وجود میآید. این الگو وقتی شکل میگیرد که خریداران قادر به سفارش گذاری از سطح مشخص نباشند. در همین راستا آنها بهمرورزمان قیمت را به بالا هدایت میکنند. به نمودار زیر دقت نمایید:
همانطور که در نمودار بالا مشاهده میکنید، خریداران بهمرورزمان قدرتمند میشوند؛ چراکه قیمت کف، روی خط روند صعودی حرکت میکند. بهاصطلاح آنقدر به تحليل تكنيكال چيست؟ سطح مقاومت فشار وارد میکنند تا اینکه یکراه گریز پیدا میشود.
حال سوال این است که بازار به چه سمتی میرود؟ آیا خریداران قادر به شکستن مقاومتی به این قدرت هستند؟
در اکثر کتابهای مربوط به تحلیل تکنیکال مشاهده میشود که در بیشتر مواقع خریداران برنده میدان هستند و مقاومت را میشکنند؛ اما با توجه به تجربیات در نظر داشته باشید که همیشه اینگونه نیست. گاهی اوقات بهقدری سطح مقاومت قوی است تحليل تكنيكال چيست؟ که خریداران قدرت کافی برای شکستن آن را ندارند. معمولاً در این شرایط مهم نیست که قیمت به چه سمتی میرود، بلکه نکته مهم این است که قیمت به هر سمتی برود، ما حرکت را خواهیم گرفت. به همین منظور سفارش خرید خود را بالای خط مقاومت قرار میدهیم.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین خریداران، پیروز میدان شدهاند و قیمت با شیب بسیار زیاد روند صعودی در پیشگرفته است.
الگوی مثلث نزولی
بهطور حتم الگوی مثلث نزولی نقطه مقابل الگوی مثلث صعودی است. در الگوی مثلث نزولی یک شیب نزولی در بالا و یک خط حمایت در پایین نمودار قرار دارد که ظاهراً قیمت قادر به شکست آن نخواهد بود. به تصویر زیر دقت نمایید:
طبق نمودار موجود در تصویر بالا قیمت به آهستگی در حال نزول است و این بیانگر آن است که فروشندگان کمکم قدرت را از خریداران میگیرند. در این شرایط بیشتر اوقات قیمت، خط حمایت را شکسته و به سقوط ادامه میدهد. درهرحال در بعضی مواقع خط حمایت بهقدری قوی است که قیمت به آن برخورد کرده و برمیگردد و شروع به بالا رفتن میکند.
بهعنوانمثال: در تصویر پایین قیمت خط حمایت را شکسته و در حال سقوط هست.
الگوی مثلث پهن شونده
علاوه بر الگوهای یادشده تا این قسمت از مقاله، الگوی دیگری وجود دارد که در حقیقت یک حالت غیرمعمول و نسبتاً کمیاب از مثلثها است. این الگو به شکل یک مثلث واژگون یا عکس یک الگوی مثلث است. تمام الگوهای مثلثی که پیشازاین موردبررسی قرار گرفتند، متشکل از دو خط به هم نزدیک شونده و یا همگرا بودند.
الگوی پهن شونده همانطور که از اسم آن پیدا است کاملاً متضاد آنها است. همانطور که در تصویر پایین مشاهده میکنید، خطوط روند بهطور واضح از یکدیگر دور میشوند و شکلی شبیه یک مثلث درحالتوسعه و انبساط را پدید میآورند. این الگو را بلندگوی دستی نیز مینامند. الگوی حجم نیز در این الگو متفاوت است. در سایر الگوهای مثلثی هنگامیکه به رأس مثلث نزدیک میشویم، حجم کاهش پیدا میکند؛ اما در این الگو عکس این اتفاق رخ میدهد و حجم در حین گسترش بازه قیمت افزایش پیدا میکند. این وضعیت به ما نشان میدهدکه بازار غیرقابلکنترل و احساساتی است. یکی از علتهای مهم وقوع این الگو میتواند علاقهمندی بیشازحد تعداد زیادی از عموم به خرید باشد و در اغلب مواقع یک سقف قوی و بزرگ را در بازار پدید میآورد.
بررسی اهمیت حجم معاملات در الگوی مثلث در بورس
حجم معاملات همزمان با نوسان قیمت در مثلث و نزدیک شدن به رأس کاهش پیدا میکند. همزمان بانفوذ قیمت در خط روند، یعنی زمانی که الگو تکمیل میشود، حجم معاملات بایستی بهطور فراوان افزایش یابد. حرکت برگشتی معمولاً با فعالیت بیشتر قیمت در زمان و همراه با حجم معاملات سبکتری انجام میشود.
به دو نکته دیگر در مورد حجم معاملات باید توجه کرد.
در الگوهای برگشتی در حرکات صعودی، حجم معاملات، نقش مهمتری نسبت به حرکات نزولی دارد. به این دلیل که افزایش حجم از ضروریات ازسرگیری یکروند صعودی در تمامی الگوهای تثبیتی است. دومین نکته مهم در مورد حجم معاملات این است که اگرچه میزان حجم معاملات در طی شکلگیری الگوی مثلث کاهش مییابد، ولی بررسی دقیق حجم معاملات اغلب میتواند در مورد اینکه آیا حجم معاملات در زمان حرکات افزایشی قیمت سنگینتر است یا در زمان حرکات کاهشی قیمت راهنمای خوبی باشد. بهطور مثال در یکروند افزایشی احتمالاً در زمان صعود قیمت، معاملات سنگینتری نسبت به زمان نزول قیمت انجام میشود.
سخن آخر
همانطور که میدانید الگوی مثلث، بخشی از دوره تحلیل تکنیکال است. در این مطلب سعی کردیم به توضیح الگوهای مثلث در بورس، انواع آن، شرح ویژگی و نحوه استفاده از آنها بپردازیم. در نظر داشته باشید که با الگوی مثلث میتوانیم تشخیص دهیم سهم مدنظر رشد میکند یا روند نزولی در پیش خواهد گرفت. امیدواریم با توجه به این مقاله، یکقدم به افزایش علم و فن تحلیل تکنیکال شما در عرصه معاملات بورس، برداشته باشیم.
تحلیل تکنیکال چیست ؟
بطور خلاصه : به بررسی نمودار قیمت در گذشته ، به منظور پیش بینی رفتار قیمت در اینده تحلیل تکنیکال گفته میشود .در تعریف تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی قیمت است .اولین و مهمترین فرض در تحلیل تکنیکال این است که قیمت، همه اطلاعات را نشان میدهد. در واقع تحلیل تکنیکال بر تحلیل آماری نوسانات قیمت تکیه میکند و تلاش میکند تا با دیدن الگوها و روندهای قیمتی گذشته و حال، روند قیمت آینده را پیشبینی کند.
پس در تحلیل تکنیکال ما با قیمت در بازارهای مختلف روبرو هستیم و به عبارتی قیمت مرکز و اساس تحلیل تکنیکال می باشد .
تحلیل تکنیکال با مرکزیت قیمت بر ۳ اصل استوار است:
۱.قیمت همه چیز را نشان می دهد:
۲.قیمت در روند نمودار حرکت میکند:
تحلیلگران تکنیکالی معتقدند که قیمتها در روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، حرکت و روندهای گذشته را تکرار میکنند.
۳.گذشته تمایل دارد تا تکرار شود:
طبیعت روند قیمت بدین گونه است که تکرار شود. در واقع براساس روانشناسی بازار و احساساتی مانند ترس و هیجان، چرخه های قیمتی گذشته تکرار میشود. تحلیلگر تکنیکال با استفاده از نمودارها احساسات را تحلیل میکند و متعاقب آن به تحلیل روند قیمتی نمودار سهام میپردازد. مثلا در بازار ایران ، معامله گران حبوبات میدانند هر ساله در ابتدای ماه مبارک رمضان ، بازار حبوبات با تغییر قیمتی روبرو میشود و مانده انبار و قیمت گذاری را بر اساس زمان یاد شده در نظر میگیرند .
تاریخچه تحلیل تکنیکال
منشاء پدید آمدن تفکر تحلیل بازار بر پایه روش های تکنیکی به بیش از سیصد سال پیش باز می گردد. زیرا همه چیز از مشاهدات معامله گران به تغییرات قیمت کالا و سهام آغاز شده است.
هلندیها و ژاپنی ها اولین تحلیل گران تکنیکی
گفته می شود در طی قرن هفدهم میلادی فردی به نام “جوزف وگا” joseph de la Vega با بررسی تکنیکی نسبت به روند قیمت ها ،در بازار هلند معامله انجام می داده است.
ژاپنی ها در ابتدا از نمودار های شمعی برای ثبت و بررسی میزان تغییرات قیمت کالاها و به ویژه برنج استفاده می کردند. با رشد بازارهای مالی ، و بدلیل آنکه الگوهای شمعی به آسانی در ذهن تحلیل گران و معامله گران نقش می بندند،تکنیک های شمعی ژاپنی توسعه بیشتری یافت و در سایر بازارها مورد استفاده قرار گرفت.
با وجود آنکه ژاپنی ها نخستین قدم را برای تحلیل پیشینه تاریخی قیمت ها برداشتند ، اما زمینه های پیشرفت تحلیل تکنیکال نمودارهای قیمت در ایالات متحده و توسط چارلز داو پایه ریزی شد.زیرا ژاپنی ها تا آن زمان صرفاً ابزاری را برای پیش بینی معرفی کردند، اما نمی توان زاویه نگرش و نظریات چارلز داو را با تکنیک های متداول آن دوره در یک سطح دانست.
پایه گذاری تحلیل تکنیکال سنتی
“چارلز هنری داو” Charles Henry Dow روزنامه نگاری آمریکایی بود که در نوامبر ۱۸۵۱ در شهر “استرلینک کانک تیکات” Streling Connecticut به دنیا آمد.در سن ۲۹ سالگی به شهر نیویورک رفت و بسترهای لازم برای ورود او به بازاهای سرمایه فراهم شد. نوشتن گزارش ها و مقالات کمک کرد که به عنوان خبرنگار مالی در یک روزنامه نیویورکی به نام “The New York Mail & Express” مشغول به کار شود.در همین زمان بود که از “ادوارد دیویس جونز” Edward Davis Jones که در زمینه تحلیل گزارش های مالی مهارت داشت ، دعوت به همکاری کرد.
آنها در نوامبر ۱۸۸۲ خبرگزاری خودشان را با نام “داو ، جونز و شرکا” تاسیس کردند. پس از مدتی شریک دیگری به نام “چارلز برگ استرسر” Charles Bergstresser به آنها پیوست. آنها در مدت کوتاهی بیش از هزار مشترک داشتند و خبرنامه شان به عنوان مهمترین منبع اخبار سرمایه گذاران تبدیل شد.
در جولای ۱۸۸۴ داو ترکیبی از میانگین اولیه سهام را با نام میانگین های داوجونز پدیدآوردکه از ۹ سهم راه آهن و دو شرکت صنعتی تشکیل می شد.میانگین صنعتی داوجونز در ۲۶ می ۱۸۹۶ بر اساس میانگین دلاری ۱۲ سهم برتر و پیشرو در صنایع آن زمان آمریکا پایه ریزی شد. یک سال بعد یعنی در ۱۸۹۷ میانگین سهام راه آهن هم معرفی شد. امروز از ۱۲ سهمی که میانگین صنعتی داوجونز را بوجود آوردند ، هیچکدام وجود ندارد و فقط سهام شرکت جنرال الکتریک در آن باقی مانده است.
اصول نظریه داو در تاریخچه تحلیل تکنیکال
- بازار همهچیز را منعکس میکند (همهچیز در قیمت لحاظ شده است)
- قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند (تغییرات قیمت تصادفی نیست)
- تاریخ تکرار میشود (واکنشی تکراری به محرکهای مشابه در بازار نشان داده میشوند)
۱ – بازار همهچیز را منعکس میکند و همهچیز در قیمت لحاظ میشود
درصورتیکه افراد این اصل را به درستی و کاملاً درک نکرده باشند، شاید یادگیری تحلیل تکنیکال برای آنها امری بیهوده باشد چون تحلیلگران تکنیکال این اصل را مهمترین باور خود میدانند. یک تحلیلگر تکنیکال اعتقاد راسخ دارد فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و همه موارد و اتفاقات دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را میگذارد و نیازی به بررسی این موارد نیست و فقط باید به تحلیل نمودار قیمت پرداخت. پس تنها کاری که باقی میماند بررسی حرکات قیمت است که تحلیل تکنیکال دلیل آنرا عرضه و تقاضا میداند. قیمت نیز تابعی از عرضه و تقاضاست و چنانچه تقاضا از عرضه پیشی بگیرد قیمت سهام افزایش و درصورتیکه میزان عرضه بیش از تقاضا باشد، قیمت سهام کاهش مییابد.
۲ – قیمتها دارای روند هستند و تغییرات قیمت تصادفی نیست
تحلیلگران تکنیکال باور دارند قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند به معنی اینکه بعد از شکلگیری یک روند، قیمت تمایل دارد در همان جهت و روند قبلی به حرکت ادامه دهد تا زمانی که روند مخالف آن شکل بگیرد. این فرضیه را میتواند بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره حرکت دانست و میتوان آن را به این صورت نیز گفت که قیمتها تا زمانی که عواملی بازدارنده آنها را از روند خود منحرف نکردهاند، تمایل دارند به روند فعلی خود ادامه دهند.
۳ – تاریخ تکرار میشود
اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال وجود دارد این است که تاریخ (در قالب حرکات قیمت) تمایل دارد تکرار شود. تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات قیمت در بازار و درک روندها از نمودارها و الگوهای قیمت استفاده میکند. باوجودیکه از این نمودارها و برخی از الگوها بیش از ۱۰۰ سال است که استفاده میشود، تحلیلگران تکنیکال هنوز اعتقاد به مناسب بودن آنها دارند چون الگوهایی تکراری را در تحرکات قیمت نشان میدهند.
در تحلیل تکنیکال از ابزارهای متفاوتی ازجمله: حمایت و مقاومتها، خطوط روندها، کانالهای قیمتی استفاده میشود. در تحلیل تکنیکال روشهای متفاوتی با استفاده از اندیکاتورها و روشهای مبتنی بر قیمت وجود دارد.
سالها بعد شخصی به نام الیوت سبک جدیدی از تحلیل تکنیکال را معرفی کرد، که معتقد بود قیمتها در امواج مشخصی در حرکتند.
تاریخچه نظریه موج الیوت در تحلیل تکنیکال
۱۹۳۸ کتاب اصول موج به عنوان اولین مرجع برای مبحثی که امروزه به نام نظریه موج الیوت شناخته میشود منتشر شد.۱۹۶۴ الیوت دو سال قبل از مرگش در سال کتاب راز هستی تلاش و کارهای خود را نوشت. ۱۹۷۸ فروست و رابرت پرچتر با همکاری هم کتاب نظریه امواج الیوت را منتشر کردند.۱۹۸۰ پرچتر در کتاب تلاشهای بزرگ الیوت اثری ماندگار باقی گذاشت.
اصول اولیه موج
سه جنبه مهم در نظریه موج وجود دارد: الگو ، نسبت و زمان
الگو در نظریه موج به الگوهای موج و اشکال آن اشاره دارد که مهمترین جزء نظریه است.
تحلیل نسبتها برای تعیین نقاط صحیح و قیمتهای هدف از طریق اندازهگیری ارتباط بین موجهای مختلف کاربرد دارد. روابط زمان برای تائید کردن الگوهای موج و نسبتها بکار میرود.
نظریه موج الیوت اصولاً برای میانگینهای بزرگ بازار سرمایه بکار میرود مخصوصاً برای میانگین صنایع داوجونز.
ابتدایی ترین تعریف این نظریه: بازار سرمایه بر اساس یک آهنگ یا ریتم مکرر شامل ۵ موج افزایشی حرکت میکند که در ادامه با ۳ موج کاهشی همراه میشود. بعدها تحلیلگران دیگری با اضافه کردن و روشهای متفاوتی امواج الیوت را معرفی کردند.
دیدگاه شما